خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
Mohammad Ali Esfahani   محمد علی اصفهانی
با ساکنان ساحل فردا
 
محمد علی اصفهانی
 
   

سر تا سر تمامی اين دريا را
بی بادبان
 نورديديم

در باد
گيسوی خواهر
آشفت
(و خوشه های درهم گندم را
ديديم)

پيراهن سياه مادر را
يک ماهی شنگول
دزديد و برد
(و خنديديم)

سهم پدر
يک سنگواره بود
که طرح ناتمام تکامل را
آيينه کرد
(و ما
آواز گام های بعدی انسانی را
از لای ماسه های دور
شنيديم)

دريا
درست مثل خود دريا بود
(کف کرده و غريق تشنگی خويش.)

او را
يک تکّه ابر در شُرُف تکوين
(بغضی که تاب نمی آورد
ديگر
در سينه هايمان)
بخشيديم

و آسمان...
و آسمان
تکرار حسّ شعله ور ما شد:
(فانوس های دريايی
خود، قلب های منتشر ما بودند
با دست های مرتعش نور.)

يک دامن از ستاره ی ناپيدا
چيديم

٭

ما
اينچنين رانديم
بر تخته پاره يی که تن ما بود...

٭

ای ساکنان ساحل فردا !
بر پرچم هزار رنگ پيشباز ما بنويسيد:
ما
ديگران نبوديم.
ما
اينگونه آمديم.
اينگونه آمديم و...
رسيديم!

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول