خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
در ستايش زن
 
Picasso  -  پیکاسو
   
   
محمد علی اصفهانی
 
   

زيباست.
مثل زمزمه ی آب

زيباست.
مثل روشنی صبح

زيباست.
مثل نرمی شب بر پوست

(زيباست
مثل خواب)

٭

گرم است.
مثل کوره ی آتش

گرم است.
مثل دامن مادر

گرم است.
مثل بغض نگفته

(گرم است.
مثل تير ِ مانده به ترکش)

٭

جاری است.
مثل همهمه ی خون

جاری است.
مثل معنی سبزينه ی گياه

جاری است.
مثل پچپچه ی پنهان

(جاری است
مثل بايدِ بی چون)

٭

چشمش
رسيدن است ـ
وقتی نگاه می کند از دور
بر امتداد خويش

دستش
شکفتن است ـ
وقتی که باز می شود آرام
انگشت ها برای اشاره

(پايش
نه رفتن است و
نه ماندن.
وقتی که نرم نرم و سبک، انگار
باخود، تو را
تا دوردستِ تو
ـ تا بعد ـ
می بَرد
از پيش)

٭

او را نگاه کن.
اورا ببين.
او را ببوس.
او را ببوی.

او را
از او مپرس.
اورا
با او بگوی!


۲۲ خرداد ۱۳۸۵
محمّد علی اصفهانی

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول