صد تا گل تو کوچه بازار، صد تا گل تو ميدون دار
(خون صد هزار تا عاشق)
 
محمد علی اصفهانی
 
 
برای شنيدن اين شعر، با صدای شاعر، اينجا کليک کنيد!

بی هوای بی هوا، غافلگير غافلگير، خبر اعدام پنج تا از بچه ها آمد. شيرين، فرزاد، مهدی، علی، فرهاد.
نتوانستم صبر کنم تا مقاله يی بنويسم. آن هم با وسواسی هايی که دارم. در چنين شرايط پر از حس و عاطفه، آدم بايد مراقب باشد که در نوشته اش، عقل و خرد، محاط در حس و عاطفه نشود. کوچکترين لغزش، می تواند ضربه يی بزرگ بر پيکر جنبش باشد...

به دستنوشته هايم پناه بردم. کاغذپاره های خط خطی. و ترانه ی «خون صد هزار تا عاشق» را ديدم. که مرا برد به سال های شصت و شصت و يک. توی تهران. شبی که اين ترانه را نوشته بودم.
سال هايی که از ميان بچه هايی که امروز حلق آويزشان کردند، شايد فقط يکی دوتاشان به دنيا آمده بودند. چه می دانم؟ شايد چند ساعت، يا چند روز، يا چند هفته قبل از نوشتن اين ترانه.
خودم دوستش داشتم و دوستش دارم. اين زمزمه ی با خود را.
و حالا، امروز، به آستان بلند آن ها، و همه ی مثل آن ها که رفتند، يا رفته اند، يا می روند تقديمش می کنم.
و به مادرانشان. آخر نه اين که امروز، روز مادر است. همين امروز که اين بچه ها را از مادرهاشان گرفتند؟
محمد علی صفهانی
۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹
 
 
صد تا گل تو ميدون دار
صد تا گل تو کوچه بازار

صد تا خورشيد سر اون کوه
منتظر موندَهْ ن و بيدار
 
گلا توی دل خاکن
خاکا خونن، ولی پاکن

خون صد هزار تا عاشق
عاشقای سينه چاکن
 
خورشيدا تو دل ابرن
داغن اما پر صبرن

يه روزی ابرا می بارن
خورشيدا سر در می آرن

*
 
اگه گفتی کی می دونه
که زمين زده جوونه؟

اونی که ابر باهاره
وقتی می باره، بارونه.

می باره چيک چيک و شر شر
تا همهْ نهرا بشن پر.

يا اونی که يه جرقّه س
اما آتيش می شه گرگر.
 
٭
 
مگه فرقی داره اصلاً؟
بی خوده هرچی که می گن.

همه ی هستی يه دسته
آب و آتيش، يکی هسّن:

ابر اگه بباره بارون
حتّی تو خاک بيابون

لاله های گر گرفته
می شْکُفَن هزار هزارون.

اگه يه عاشق بميره
دل ابر، آتيش بگيره

بچکه آتيش روی خاک
خاک چی می شه؟ گر می گيره!
 
٭
 دل تو خونه می دونم
منم عين تو می مونم

اما شوق يه رهايی
افتاده انگار تو جونم.

چشای خستَهْ تو وا کن
اين ور اون ورو نيگا کن:

هر کيو می بينی، باماس
همهْ مردمو صدا کن

دس تو دسّ هم می ذاريم
گلا رو به بار می آريم

روی آسمون ايران
يا می شيم بارون، می باريم؛

يا می شيم صد تا جرقّه
می زنيم تو دل ابرا

تا بشن بارون ببارن
گرّ و گر تو کوه و صحرا

برای شنيدن اين شعر، با صدای شاعر، اينجا کليک کنيد!

 

بازگشت به صفحه ی اوّل سايت