خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
ميشل شاسودووسکی:
جنگ اخير گرجستان را آمريکا و اسراييل و ناتو برنامه ريزی کرده اند
   
   
برگردان: محمد علی اصفهانی
   

٭ فريب نخوريم! آنچه رخ داد، يک جنگ داخلی نبود. آنچه رخ داد جزيی بود از يک کل به هم پيوسته: برپا کردن جنگی وسيع در خاورميانه و در آسيای مرکزی، که جنگ آمريکا و اسراييل و ناتو را عليه ايران آماده سازی می کند.
 
پروفسور ميشل شاسودووسکی
(۱) تحليلی دارد از حمله ی دولت آمريکايی ـ اسراييلی ـ ناتويی گرجستان به اوستيای جنوبی.
خواندن اين تحليل می تواند در رسيدن به پاسخی منطقی به پاره يی پرسش های مربوط به چند و چون اين حمله ی ناگهانی، انگيزه های آن، دست اندرکاران پس پرده ی آن ، و به خصوص نقش شوم آمريکا و اسراييل و ناتو در آن کمک کند.
با اين تحليل ـ از جمله ـ کم و بيش می توان معنای سخنان استراتژ نظامی برجسته ی روسی ژنرال ايواشف که «حمله ی گرجستان به اوستيای جنوبی، تمرين حمله ی آمريکا و اسراييل به ايران است» (۲) را بهتر متوجه شد. همچنين اظهار نظر اخير تری ميسان، تحليل گر برجسته و مستقل فرانسوی، و بنيانگذار شبکه ی جهانی «ولتر برای آزادی بيان» را که اقدام سريع روسيه از نظر او کمکی بود به خاموش کردن شعله يی که آمريکا و اسراييل و ناتو برای گستردن جنگ در خاورميانه و حمله ی احتمالی به ايران برافروخته بودند.

طبعاً عصر انديشه های قطب گرا، چه در برخورد با سياست جهانی، و چه در برخورد با ساده ترين مسائل و مفاهيمی که به طور روزمرّه با آن ها سر و کار داريم، و به طور کلّی در برخورد با «مقولات» عامّ و با «مقولات» خاص به سر آمده است. و از همين رو، نه نوشتن و نه ترجمه ی اين گونه تحليل ها به معنای دعوت از انسان معاصر به بازگشت به عصر سپری شده نيست!

چون اين مقاله ی شاسودووسکی نيزمثل بسياری ديگر از مقالات او ـ بنا به خصلت آکادميکش ـ همراه با انواع و اقسم ارجاعات و نقشه ها و غيره و غيره است، در ترجمه به اندکی تلخيص و اندکی جمع و جور کردن ناچار شده ام.
۱۵ شهريور ۱۳۸۷
۵ سپتامبر ۲۰۰۸
 
در نيمه شب هفتم اوت، همزمان با مراسم گشايش بازی های المپيک در چين، رييس جمهوری گرجستان، فرمان حمله ی نظامی تمام عيار به پايتخت او ستيای جنوبی را صادر کرد.
بمباران هوايی پايتخت اوستيای جنوبی به وسيله ی دولت گرجستان، به صورتی چشمگير، مراکز غير نظامی و شهری را مورد هدف قرار داد. مخصوصاً ساختمان های مسکونی، بيمارستان ها، و دانشگاه را.
اين بمباران، مطابق منابع غربی، و همچنين منابع روسی، منجر به قربانی شدن تقريباً هزار و پانصد شهروند عادی اوستيای جنوبی، و فرار سی و چهار هزار نفر ديگر از آن ها به سمت روسيه شد.
بايد با دقت بسيار، اهميّت، و چگونگی و کم و کيف و علل برنامه ريزی اين جنگ را مورد تجزيه و تحليل قرار داد.

گرجستان، در واقع، يک پايگاه مرزی است برای آمريکا و ناتو در همسايگی بی واسطه ی فدراسيون روسيه و در نزديکی صحنه ی جنگ خاورميانه در آسيای مرکزی.
و اوستيای جنوبی نيز يک چهارراه استراتژيک عبور لوله های نفت و گاز است.

دولت گرجستان، بدون موافقت واشنگتن، نمی توانست اقدام به چنين حمله يی کند. در اصل، رييس دولت گرجستان، نماينده ی آمريکا ست، و گرجستان نيز کشوری است تحت الحمايه ی آمريکا.
چه کسی در پس پشت اين برنامه ی نظامی قرار دارد؟ اين برنامه چه سود هايی برای او خواهد داشت؟ هدف اصلی اين برنامه چيست؟
کاملاً روشن است و در اين ترديدی وجود ندارد که حملات گرجستان را با دقت و با رعايت همه ی ريزه کاری ها، ارتش آمريکا، و ناتو سازماندهی و هماهنگ کرده اند.

وزير امور خارجه ی روسيه، سرگئی لاوارف، رسماً بر نقش «نظاميان خارجی» در اين عمليات بی ثبات کننده ی منطقه تأکيد می کند:
ـ همه ی آنچه پيش آمد، تأييد کننده ی اعلام خطر های پی در پی ما طی اين ساليان است در مورد خريد های وسيع سلاح به وسيله ی گرجستان. و حالا نتيجه را داريم می بينيم. داريم می بينيم که اين سلاح ها، و نيرو های ويژه ی گرجستان که به وسيله ی بيگانگان آموزش ديده اند مشغول ايفای چه نقشی هستند.

بر عکس آنچه رسانه های غربی وانمود می کنند، مسکو غافلگير نشده است و پيشاپيش منتظر وقوع چنين حادثه يی بوده است. و پيش بينی هم می شد که اين حادثه را همزمان با مراسم گشايش بازی های المپيک به وجود بياورند تا خبر آن تحت الشّعاع آن خبر ديگر قرار گيرد.
نيرو های روسی در همان هفتم اوت خودشان را آماده کرده بودند. و از همين روست که می بينيم ضدحمله ی آن ها توانست به سرعت، مسائل را ديگرگون کند و حمله ی گرجستان را در هم بشکند.

عملياتی برای تحريک ؟

نظاميان و برنامه ريزان اطلاعاتی و امنيتی آمريکا و ناتو، به طور منظّم و بی وقفه، انواع و اقسام «سناريو» ها را برای ترتيب دادن حمله ی گرجستان به اوستيای جنوبی مورد بررسی قرار داده اند.
و در اين مورد معيّن، اين حمله ی انجام شده، به صورتی آگاهانه و متعمّدانه، چنين طرح ريزی شده بود که آماج های غير نظامی، مورد حمله قرار بگيرند تا تعداد قربانيان در ميان مردم عادی، هرچه بيشتر و افزون تر باشد. (۳)

از قبل معلوم بود که پيروزی گرجستان و تسخير مرکز اوستيای جنوبی غير ممکن است. و هدف واقعی هم چيزی جز اين بود. يعنی طراحان نظامی آمريکا و ناتو، از همان آغاز برنامه ريزی، به خوبی می دانستند که در پی چه هستند.
ايجاد يک فاجعه ی بزرگ انسانی، نه يک پيروزی نظامی، جزء لاينفک و محتوم و طراحی شده ی اين سناريو بود.
هدف، اين بود که مرکز اوستيا ويران شود، و در همان حال، تعداد قربانيان عادی، هرچه بيشتر باشد.
اگر هدف واقعی، اين می بود که گرجستان، اوستيای جنوبی را تسخير کند، متد کار می بايست کاملاً متفاوت باشد. يعنی می بايست از نيروهای ويژه برای در اختيار گرفتن مراکز دولتی، شبکه های مخابراتی، و تأسيسات اوستيا استفاده شود. در حالی که درست بر عکس، عمل شد: بمباران محلّات معمولی و مجتمع های مسکونی و بيمارستان ها، و نيز دانشگاه.
روسيه پاسخ داد. دولت گرجستان را ناتو و آمريکا «تشجيع» کردند که چنين کند. و هم واشنگتن و هم مرکز ناتو در برکسل، هردو به صورتی بسيار روشن و دقيق می دانستند که ضدحمله ی روسيه چه نتيجه يی به بار خواهد آورد.

پرسش، اين است:
آيا هدف چنين سناريويی، عالماً و عامداً، وادار کردن روسيه به پاسخگويی بود؟ به قصد يک رويارويی نظامی گسترده با گرجستان و متحدان آن، که منجر به جنگی فراگير و بی مرز شود؟

در ميان نيروهای ائتلاف که کشور عراق را تحت کنترل دارند، بعد از آمريکا و انگلستان، گرجستان صاحب سومين سهميه ی نظاميان خارجی در عراق است. با حدود دو هزار نفر.
طبق اطلاعات به دست آمده، هواپيما های نظامی آمريکا در حال خارج کردن اين نفرات از عراق و بازگردانيدنشان به گرجستان به منظور مقابله با روسيه هستند.
و از اين کار آمريکا چنين استنباط می شود که واشنگتن قصد دارد که نزاع را گسترش دهد و در اين راه، از نيرو های دولت گرجستان به عنوان گوشت دم توپ در برابر نيرو های روسيه استفاده کند.

آمريکا، اسراييل، و ناتو، با هم در اين حمله سهيمند

در نيمه ی ماه ژوئيه ی امسال، نيرو های نظامی آمريکا و گرجستان، يک تمرين نظامی مشترک با هم انجام دادند به نام «پاسخگويی سريع». در اين تمرين، ۱۲۰۰ آمريکايی و ۸۰۰ گرجستانی شرکت داشتند.
هنوز به زور، يک هفته از اتمام اين تمرين مشترک نگذشته بود که گرجستان در ۷ اوت به اوستيا حمله کرد.
اين تمرين، آشکارا چيزی نبود به جز تمرين نظامی يی ـ بر مبنای تمامی احتمالات ـ برای همراهی و همکاری تنگاتنگ پنتاگون و گرجستان در ماجرای هفتم اوت.

جنگ با اوستيای جنوبی، به اين منظور طراحی نشده بود که برنده شود و حاکميت گرجستان را بر اوستيای جنوبی تأمين و تضمين کند. بلکه به منظور بی ثبات کردن منطقه و به راه انداختن رودر رويی ميان آمريکا و ناتو با روسيه طراحی شده بود و به مرحله ی اجرا درآمده بود.

فريب نخوريم! آنچه رخ داد، يک جنگ داخلی نبود. آنچه رخ داد جزيی بود از يک کل به هم پيوسته: برپا کردن جنگی وسيع در خاورميانه و در آسيای مرکزی، که جنگ آمريکا و اسراييل و ناتو را عليه ايران آماده سازی می کند.

نقش مشاوران اسراييلی
درست است که خود ناتو و مشاوران نظامی آمريکا مستقيماً در عمليات شرکت نداشتند، اما آن ها در طراحی و در تدارکات حمله، به صورت فعال حاضر بودند.
مطابق منابع اسراييلی، حمله ی گرجستان، با استفاده از تانک ها و توپخانه ها «با کمک مشاوران نظامی اسراييل» انجام پذيرفته است.
اسراييل، همچنين، به گرجستان هواپيما های بدون خلبان «هرمس ـ ۴۵۰» و «اسکای لارک» تحويل داده است.
مطابق گزارش ششم اوت روزنامه ی گرجستانی Rezonansi که بی بی سی نيز آن را به زبان انگليسی منشر کرده است، گرجستان توانسته است به سلاح های قدرتمند ديگری نيز دست يابد که محصول بهينه سازی هوا پيما های SU -25 و سيستم های توپخانه يی در کشور اسراييل است.

روزنامه ی اسراييلی ها آرتص، در دهم اوت امسال، گزارش داد که اسراييل درساختن و بازساختن نيروی نظامی، و آموزش های امنيتی در گرجستان نقشی بزرگ داشته است.

اگر ما به اين همه، در متن جنگ خاورميانه نگاه کنيم، بحران اوستيای جنوبی احتمالاً به تصاعد جنگ، و مخصوصاً به رودررويی مستقيم ميان نيروهای روسيه و ناتو می انجامد. در چنان صورتی ما با بزرگترين بحران ميان آمريکا و روسيه بعد از بحران موشکی اکتبر ۱۹۶۲ در کوبا، روبرو خواهيم بود.

گرجستان يک «پايگاه مرزی» آمريکا و ناتوست

گرجستان از آوريل ۱۹۹۹ جزء يکی از اتحاد های نظامی ناتو به نام GUAM است. از همان آغاز جنگ يوگوسلاوی.
گرجستان همچنين يک قرارداد نظامی دوطرفه با آمريکا امضا کرده است.
و اين اتحاد ها باعث حفظ منافع نفتی انگليسی ـ آمريکايی در منطقه ی دريای خزر است، و همچنين کنترل مسير لوله های نفت و گاز.

ناتو و آمريکا، علاوه براين، به صورت نظامی در گرجستان حضور دارند. در رابطه يی تنگاتنگ با نيرو های نظامی اين کشور.
در همين چند ماه پيش، يعنی در نيمه ی ماه مه امسال، وزير دفاع روسيه اعلام کرده بود که: «همراهی نظامی آمريکا، ناتو، و اسراييل، منطقه را بی ثبات خواهد کرد.».
وزير دفاع روسيه حتی تعداد دقيق انواع سلاح هايی را که آمريکا و ناتو و اسراييل به گرجستان داده بودند اعلام کرده بود.
او در ارتباط با سلاح های تحويل داده شده توسط اسراييل به گرجستان، اين سلاح ها را چنين برشمرده بود:
ـ هفتاد خمپاره انداز
ـ ده سيستم موشکی زمين به هوا
ـ هشت هواپيمای بی خلبان
ـ و سلاح های ديگر.

بر طبق قراداد های نظامی امضا شده، آمريکا، ناتو، و اسراييل، دولت گرجستان را به سلاح های نظامی بسيار پيشرفته، مسلح می کنند، و همچنين به کار آموزش نظامی و امنيتی نيرو های گرجستان مشغولند.
درست است که گرجستان هنوز به صورت رسمی، عضو ناتو نيست. اما در عمل، کاملاً در سيستم ناتو ادغام شده است.

پيوند با اسراييل

در حال حاضر، اسراييل جزيی است از محور نظامی انگليسی ـ آمريکايی يی که منافع غول های نفتی غرب را در خاورميانه و آسيای مرکزی تضمين می کند.
اسراييل شريک شبکه ی نفتی موسوم به ‌BTC است که از طريق باکو، ترکيه، و تفليس پايتخت گرجستان، نفت و گاز را به شرق مديترانه منتقل می کند.
بيش از ۲۰ درصد نفت اسراييل از کشور آذربايجان تأمين می شود که بخش اعظم راه عبور آن جزء همين شبکه ی BTC قرار دارد. شبکه يی که در اختيار بريتيش پتروليوم است که با در اختيار داشتن چنين شبکه يی به گونه يی ريشه يی و بنيادی، ژئوپلتيک مديترانه شرقی و قفقاز را تغيير داده است.

هدف اسراييل فقط اين نيست که نفت دريای خزر را برای مصرف داخلی خودش مورد استفاده قرار دهد. بلکه اسراييل، می خواهد با سهيم بودن در BTC بازتصدير (صدور دوباره به عنوان واسطه) نفت به بازار های آسيايی از طريق بندر ايلات را تحت کنترل خود داشته باشد.

يک قرارداد نظامی همه جانبه ميان گرچستان و اسراييل در سال ۱۹۹۹بسته شده است. يعنی تقريباً يک ماه قبل از قرارداد GUAM ميان گرجستان و ناتو.
محصول اين نوع قراردادها، سرانجام، تضعيف روسيه در قفقاز و آسيای ميانه است.
 
پاسخ روسيه، و انعکاس آن در رسانه های غربی

رسانه های غربی، روسيه را به عنوان تنها مسئول کشته شدن مردم عادی می دانند. اما خود آن ها (مطابق گزرش بی بی سی) قبول دارند که بيشتر قربانيان را کسانی تشکيل می دهند که در همان اول کار، در نتيجه ی حملات هوايی گرجستان به اوستيای جنوبی کشته شده اند.

آيا ما در برابر تحريکاتی قرار داريم که به منظور افروختن آتش يک نزاع بزرگتر انجام می پذيرند؟
اين طور که اظهارات ناتو نشان می دهد، اتحاد نظامی غرب، قصد دارد که با کمک تبليغات مدياتيک، واقعه ی اخير را دستاويزی قرار دهد برای رودررويی با روسيه.
 
تيتر اصلی و لينک مقاله:

War in the Caucasus: Towards a Broader Russia-US Military Confrontation?
www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=9788
۱ ـ پروفسور Michel Chossodovsky استاد اقتصاد در دانشگاه اوتاوای کانادا، مدير مرکز مطالعات و بررسی ها در زمينه ی گلوباليزاسيون، و از همکاران دايرﺓ المعارف بريتانيکا ومسئول سايت معتبر Global Research است. کتاب های فراوان او مخصوصاً «گلوباليزاسيون فقر»، جزء پرفروش ترين کتاب های جهان هستند و به زبان های متعدد ترجمه شده اند.

۲ - جهان در آستانه ی يک نزاع بزرگ قرار گرفته است؛ و آمريکا و کشور های عضو ناتو مشغول فراهم آوردن زمينه ها و امکانات لازم برای يک استراتژی تهاجمی هستند...
عمليات ناتو در خاک گرجستان، روسيه را هدف گرفته است، و مردم اوستيای جنوبی، در اين ميان، گرو گان هايی بيش نيستند... ما اين عمليات را به عنوان عمليات تمرين حمله به ايران ارزيابی می کنيم. ..
ژنرال ايواشف: حمله گرجستان به اوستيا تمرين حمله آمريکا به ايران است!
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/ivachov270808.html
۳ ـ هدف گرفتن متعمدانه ی مردم عادی، در مرام حکومت اسراييل (از سروران دولت فعلی گرجستان و از طرّاحان جنايتی که شاسودووسکی از آن نام می برد) يک شيوه ی شناخته شده ی جنگی است.
صرفنظر از نمونه های فراوانی که اسراييل در اجرای اين سياست خود به طور روزمرّه در حق فلسطينيان ـ مخصوصاً کودکان و زنان ـ روا می دارد، يک نمونه ی بارز و گسترده ی اين سياست را در کشتار متعمدانه ی مردم عادی لبنان در جريان تجاوز ۳۳ روزه ی سال ۲۰۰۶ اسراييل به اين کشور می توان ديد که بخش غير نظامی آن به عهده ی کارگزاران لبنانی و عرب و ايرانی اسراييل محوّل شده بود با ترويج اين ايده ی کثيف که «تقصيرنيروی مقاومت لبنان بود که اين همه آدم عادی کشته شدند؛ نه تقصير اسراييل که آن جنگ را به حساب آمريکا و برای زايمان خاورميانه ی بزرگ، و استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران به راه انداخته بود.
رابرت فيسک، در همان زمان، در گزارشی، که به ترجمه ی همين قلم منتشر شد، اين عمل مافوق جنايت را اينچنين ترسيم کرد:
اسراييلی ها پی درپی ياوه هايی سرهم می کنند از قبيل عمليات «جرّاحی»، يا بمباران های «دقيق». خوب، اگر حرف آن ها واقعيّت دارد، پس بايد بگوييم که قتل عام اين همه شهروند عادّی، در حمام خون لبنان ، همه فقط حوادث اتّفاقی است.
ولی به اين دليل که امروز، ليست های اهداف مورد نظر اسراييل، به گونه يی روشن و آشکار، شامل هدف های شهری هستند، بيش از پيش، به روشنی ثابت می شود که:
حمله های هوايی اسراييل، با اراده ی از پيش تعيين شده ی کشتن بی گناهان انجام می پذيرند... تا به کی ما بايد همچنان اصطلاح « جنايت جنگی» را به کار ببريم ؟
چند کودک ديگر بايد همچنان در حملات هوايی اسراييل، مثل آدم های تئاتر، به نمايش گذاشته شوند، تا ما اصطلاح وقيح « احساس تأثّر همسان و همسنگ» را کنار بگذاريم و شروع به سخن گفتن از تعقيب و تنبيه «جنايت عليه بشريّت» کنيم ؟
پيکر يک کودک، همچون عروسکی پارچه يی و مندرس: سمبل جنگ اخيرلبنان

 http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar02/fisk_child.html

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول