خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
بزن، وگرنه می زنندت موسوی!
 
 
 
محمد علی اصفهانی
 
 
در حاشيه ی بيانيه ی موسوی به مناسبت روز دانشجو، و تهديد او به دستگيری توسط گماشته ی خامنه ای
 

بيانيه ی در مجموع مثبت و سنجيده ی موسوی به مناسبت شانزدهم آذر، همانگونه که انتظار می رفت، خشم اهريمن جماران را نسبت به او ـ به ناگاه ـ برانگيخته تر از هميشه کرد. چرا که موسوی در اين بيانيه، او را با فرعون معروف مصر مقايسه کرده است.
موسوی می نويسد:
«مستبدين در جهت کسب پيروزی با حاکميت ترس، از همان روشی استفاده می کنند که فرعون و همه فرعونيان بهره بردند. طايفه طايفه کردن مردم "با خودی و غيرخودی کردن ملت" و قرار دادن مردم در مقابل هم، تحقير مردم با گوساله و بزغاله و خس و خاشاک ناميدن برای واداشتن آنها به کرنش، و سرانجام رنگ قدسی بخشيدن به قدرت، که 'انا ربکم الاعلی". و اين آخری به گواهی تاريخ بدترين جنبه جباريت است. يعنی واجب است که اطاعت کنيد و سوال نکنيد و ما برتر از آن هستيم که مورد سوال قرار گيريم.».
موسوی در همين چند سطر، به منظور نشان دادن ماهيت مشابه اهريمن جماران با فرعون معروف مصر (فرعون معاصر موسی) دقيقاً چند محور اصلی داستان فرعون در قرآن را مورد استناد قرار داده است. قرآن در داستان فرعون و موسی، از جمله، به چند محور زير اشاره می کند:

۱ ـ فرعون، افراد مردم را بر مبنای روش زندگی، تهی دست و توانگربودن، و قوميت و دين، به دسته ها و گروه های مختلف با حقوق نامساوی تقسيم کرده بود و جامعه را طبقه طبقه ساخته بود. (انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شيعاً يستضعف طائفة منهم)
موسوی برای تأکيد بر نظر بار ها اعلام شده ی خودش که اعتقاد يا عدم اعتقاد به يک دين يا مرام و مسلک نمی تواند دليلی برای جدا کردن مردم از يکديگر باشد، هوشمندانه در پيامش از کلمه ی «ملت» استفاده کرده است و به تقبيح «خودی و غيرخودی کردن ملت» پرداخته است. «ملت» با گوناگونی های قومی و فرهنگی و عقيدتی اش. بر خلاف «امت» که مستلزم يگانه بودن است و نيز مستلزم «امامت». و يا حتی «مردم» که در اين مورد معين، نارسا تر از «ملت» است.

۲ ـ فرعون، با استخفاف و تحقير و سبک شمردن و سبک انديشه کردن مردم، آن ها را تحت استيلای خودگرفته بود. و در اين ميان، اگرچه او مقصر اصلی بود، اما مردمی که تن به اين استخفاف و تحقير و سبک شمرده شدن و سبک انديشه شدن داده بودند و از او اطاعت می کردند و بر او نمی شوريدند نيز در ستم او شريک بودند و شايسته ی لقب «بدکار». (فاستخفّ قومه فاطاعوه، انهم کانوا قوما فاسقين)
و بنابر اين، مبارزه با اهريمن جماران، وظيفه ی همه ی کسانی است که نمی خواهند همسرنوشت قوم فرعون شوند.

۳ ـ فرعون، از دين به عنوان ابزار حکومت کردن استفاده می کرد و به مردم می گفت که بگذاريد موسی را بکشم؛ زيرا می ترسم که او دين شما را تغيير دهد، و يا فساد در زمين به پا کند و مفسد فی الارض باشد! (وقال فرعون ذرونی أقتل موسى وليدع ربه إنی أخاف أن يبدل دينكم أو أن يظهر فی الأرض الفساد)

۴ ـ فرعون خود را در مقام خداوند قرار داده بود و می گفت « أنَا ربکم الاعلی». من خدای بزرگ و برتر شما هستم.
موسوی، در بيانيه ی خود، اينچنين با استناد به همانچه اصحاب زر و زور و تزوير، به سالوس و ريا خود را مدافع آن نشان می دهند، بر سرشت استبداد دينی می تازد و اين که اين استبداد «به گواهی تاريخ بدترين جنبه ی جباريت است. يعنی واجب است که اطاعت کنيد و سوال نکنيد و ما برتر از آن هستيم که مورد سوال قرار گيريم.».

بنابر اين، دور از انتظار نمی نمود که ديروز ـ دوشنبه اول آذرـ در حالی که هنوز جوهر اين بيانيه خشک نشده بود، اهريمن ِ کف بر لب، با صراحتی بيشتر از هميشه، از قول دومين مقام رسمی قضايی خود، يعنی «دادستان کل کشور»، موسوی را چنين تهديد کند:
ـ قرار نيست اين بيانيه صادر کردن‌ها روال عادی شود. اينکه موسوی در آستانه آذرماه بيانيه‌ يی صادر کرده و مجدداً در ادعاهای خود در زمان فتنه اصرار ورزيده است، تنها باعث شده تا برگ ديگری بر اعمال مجرمانه وی و پرونده او اضافه شود، و اگر به اين اقدامات ادامه دهد با او برخورد می شود.

و اين حضرت دادستان کل کشور هم که معروف حضور همگان هست: محسنی اژه ای. همان که در آن جلسه ی معروف با اصحاب مطبوعات، نخست قندان پيش روی خود را به کله ی عيسی سحر خيز پرتاب کرد، و چون نشانه گيری اش خيلی خوب نبود و ديد که طرف مربوطه «هنوزش نفسی می آيد»، به طرف او پريد و جلو چشم آن همه روزنامه نگار، با دندان های مبارک خويش گازش گرفت و تکه پاره اش کرد!

پيش تر از اين هم بار ها موسوی و کروبی را، به دستگير کردن و محاکمه کردن، و به قتل تهديد کرده اند.
آن هم نه تنها از نوع تهديد های حاج منصور ارضی، مداح لومپن بيت رهبری، و پدرخوانده ی مافيای مداحان در قلمرو حاکميت کفن دزدان، در آستانه ی شانزده آذر پارسال که:
«حاج منصور ارضی با انتقاد از رها کردن عوامل اصلی حوادث اخير و عدم اراده برای برخورد با آن ها تأکيد کرد: چنانچه مسئولين به وظيفه خود عمل نکنند، مردم خود به بند "م" وصيت نامه سياسی ـ الهی امام خمينی عمل خواهند کرد.
«اين مداح مشهور تهران که در حسينيه لباس فروش های تهران سخن می گفت، افزود: در حال حاضر تمرکز عوامل حوادث اخير بر روی دانشگاه هاست و از آنجايی که عوامل اصلی يعنی آن ۳ نفر آزاد هستند و کسی کاری به آن ها ندارد، به فتنه انگيزی های خود ادامه می دهند.
«ارضی با بيان اينکه هنوز وصيت نامه سياسی امام خمينی منسوخ نشده است، ادامه داد: در صورت مسامحه مسئولين در برخورد با عوامل اصلی، مردم خود به بند ميم وصيت نامه عمل خواهند کرد و اگر تاکنون نيز برخوردی نکرده اند، به احترام گل روی رهبر انقلاب بوده است.». (۱)

نه فقط از ناحيه ی اوباشی از اين دست. بلکه از ناحيه ی مقامات رسمی و نيمه رسمی. از داوود احمدی نژاد ـ برادر «مموتی» خودمان ـ که چند ماه پيش، بشارت دستگيری «سران فتنه» را داده بود گرفته، تا آخوندکی که خوشبختانه نامش را فراموش کرده ام و صراحتاً از قول «مقام معظم رهبری» اعلام کرده بود که «اين ها هميشه دم دست هستند و هر وقت بخواهيم، دستگيرشان خواهيم کرد»، و تا فرماندهان «عالی رتبه» ی سپاه و بسيج، و ديگران و ديگران.
و تهديد ماقبل اين تهديد اخير هم بر می گردد به همين يک هفته پيش. باز هم از زبان يک «دادستان کل». دادستان کل اسبق اما. يعنی عبدالنبی نمازی، که فعلاً علاوه بر مشاغل ديگر (که عاقلان خود دانند) به سه شغل شريف امامت جمعه در کاشان، تدريس اختلاف آراء علما در مورد چگونگی و مراتب و شرايط استنجاء با سه تکه سنگ، و مجاز بودن يا نبودن انجام اين عمل با سه قسمت از يک سنگ (سنگ قبر خودش احتمالاً) در «حوزه ی علميه قم»، و «نمايندگی تهران در مجلس خبرگان رهبری» مشغول است:
« اگر ريشه ی فتنه ٧٨ [منظورش شورش بزرگ دانشجويان است که با کمی درايت بيشتر ای بسا می رفت تا همه گير شود] خشکانده شده بود، فتنه ی ٨٨ هيچ ‌گاه شکل نمی ‌گرفت. مردم ايران به شدت منتظر دستگيری سران فتنه هستند و بدانند که اين خواسته آنان به زودی تحقق پيدا خواهد کرد. مسئولان قضايی تا به امروز در اين خصوص صبر کردند و به سران فتنه فرصت دادند تا شايد از کارهای خود پشيمان شوند و اقدامات خود را جبران کنند. با گذشت زمان، مسئولان متوجه شدند که اين افراد نه تنها از کار خود پشيمان نشده و اقداماتشان را جبران نکردند بلکه هر روز به مرکز فتنه و استکبار جهانی به ويژه دشمنان ما در آمريکا نزديک ‌تر می ‌شوند. بيش از يک سال از جريان فتنه ٨٨ گذشته و صبر مردم تمام شده است و مسئولان که حافظ مصالح و منافع ملی هستند، تکليف سران فتنه را مشخص خواهند کرد.».

طرح موسوم به «هدفمند کردن يارانه ها» (۲) روی دست صاحبانش مانده است، و وحشت از اوجگيری دوباره ی جنبش، و به خصوص وحشت از پيوند ميان زحمتکشان شهر و روستا ـ اگرچه نه شايد در مفهوم طبقاتی آن ـ با کل جنبش، دست های مرتعش اين اجرا کنندگان سياست های جهانی سرمايه داری و صندوق پول و کذا و کذا را مرتعش تر کرده است. (قابل توجه دوستانی که اين سياست های در حال اجرا و در حاکميت را نمی بينند و گريبان جنبش و دست اندرکاران آن را گرفته اند که اگر خدای نکرده اين «جنبش بورژوايی و خرده بورژوايی و ليبرالی و نئوليبرالی و ضد کارگری» پيروز شود، ممکن است اين سياست ها را ـ که فعلاً انجامشان چيز مهمی نيست و قابلی ندارد ـ بعد ها يک وقت اجرا کند.)
موسوی، از يک سو به خوبی اين موضوع را درک کرده است، ولی از سوی ديگر متأسفانه آنگونه که بايد، به راهکار هايی که می توان به عنوان مناسب ترين و زمينه دار ترين راهکار ها در مقطع کنونی، از دل اين موضوع استخراج کرد توجهی نکرده است. و احتمالاً در چهارچوب يک بيانيه ی کوتاه چنين انتظاری هم از او نمی بايست داشت.
او به حق، می نويسد:
«چرا به مردم نمی گوييد با پولی که می خواهيد با افزايش قيمت ها از جيب مردم برداريد، در غيبت سازمان برنامه و بودجه و تضعيف مجلس و بی خاصيت شدن شورا ها و سازمان های نظارتی، چه می خواهيد بکنيد؟ آيا سوء استفاده از نياز و فقر مردم، با توزيع بخشی از پولی که از دست آنان ربوده ايد، می تواند بحرانهای بعدی را کنترل کند؟
«کجا رفت وعده نفت بر سرسفره ها و قول برخورد با مفسدين؟ چگونه است که به نجوا و آهسته از سرنوشت سند چشم انداز بيست ساله نام می بريد؟ نمی انديشيد که حتی اگر تمام مساجد و تکايا و نهاد های سنتی را آمرانه و بخشنامه ای در خدمت محکوميت جنبش سبز به کار بگيريد، سه ميليون دانشجوی آگاه و فرهيخته می توانند با پراکندن پرسش ها و نقدها پل های ارتباطی نيرومندی با همه اقشار مومن و مستضعف برقرار کنند و به آنها ريشه های عقب ماندگی و فقر و سقوط توليد ملی را توضيح دهند؟».

حرف درستی است. اما در بيانيه ی موسوی، از اين حرفِ درست، آن نتيجه يی که می تواند به بن بست شکنی و يافتن راهکار های مناسب بيانجامد گرفته نمی شود. طبعاً سخن از بن بستِ راه نيست. اين راه به بن بست نرسيده است، و به بن بست نخواهد رسيد. سخن از بن بست در شيوه ی تا کنونی بارز کردن و متبلور کردن اعتراضات عمومی است.

موسوی، تا آنجا که به مواضع خود و دو سه تن از چهره های ديگر شاخص جنبش ـ که هميشه خود را نه رهبران بلکه «همراهان» جنبش ناميده اند ـ مربوط می شود، «پرهيز از خشونت، التزام به اخلاق و روش های اخلاقی را خط مشی اصولی» می داند و اين که آن ها «آشوب کور» را به ضرر مصالح و منافع ملی ايرانيان و اهداف جنبش سبز می دانند.»
و تا آنجا که به ديگرانديشان مربوط می شود، مطابق معمول هميشگی اش، بدون رو در رويی در سخن يا عمل با آن ها، به دوستداران خود می گويد:
«بايد به ديگران نيز توصيه شود که به سيره عقلا متعهد باشند و اگر تشخيص می دهند حرکتی مخرب است، آن را متوقف کنند.».
اما مشکل، در همين کلمه ی «تشخيص» است، و در همين اصطلاح «سيره ی عقلا».
معلوم است که آنارشيسم، راه به جايی نمی برد. و معلوم است که «آشوب کور»، يا برخاسته از آبشخور آنارشيسم است، و يا برخاسته از خشم خشک و خالی، و يا برخاسته از حرکت به درستی سازماندهی نشده و محکوم به شکست.
در جنبش دانشجويی سال ۱۳۷۸ هم شاهد بوديم که ناگهان اوباش حکومتی، با سوء استفاده از خشم خشک و خالی بعضی از مردمان، و در غياب يک سازماندهی مسئول، گله وار وارد جمعيت جاری در خيابان ها شدند و به آتش کشيدن و شکستن و ويران کردن پرداختند تا زمينه ی سرکوب را فراهم سازند.
موردی که موسوی در ارتباط با وقايع جنبش کنونی نيز، در همين بيانيه ی خود به آن اشاره کرده است:
«پيش از اين شاهد بوده ايم که به گواه تصاويری که ضبط شده است، مأموران امنيتی و افراد موسوم به لباس شخصی، خودرو ها و موتورسيکلت ها را می سوزانند، شيشه ها را خرد و ساختمان ها را تخريب می کنند، و با بی شرمی، معترضان را متهم به انجام آن می کنند. آيا برای آنهايی که به راحتی کارناوال راه می اندازند و برای مأموران دولتی کلاه گيس و آرايش ها و لباس های جنس مخالف فراهم می کنند، دشوار است که اين بار هم تحت عنوان فتنه سبز يا سرخ يا هر عنوان ديگری، آشوب های ساختگی بر پا کنند و آن را وسيله ای برای فريب افکار عمومی و انحراف نهادهای نظارتی و تسويه حساب های جديد سياسی قرار دهند؟».

صورت مسأله، صحيح مطرح شده است. اما پاسخ آن؟
پاسخ، نانوشته مانده است. اگر نخواهيم به همين پاسخ کلی اکتفا کنيم که « آگاهی، چشم اسفنديار خودکامگان است».
در پاسخ به اين پرسش که «همراهان جنبش سبز چه بايد بکنند؟» موسوی در همين بيانيه می نويسد: «حقيقت اين است که پاسخ به اين پرسش هم بايد محصول عقل جمعی باشد.». و چنين نيز هست.


«آشوب کور» راه به جايی نمی برد. يعنی راه به جايی می برد. اما جايی که ناکجاست. درست. «خشونت» نيز چيز خوبی نيست. اين هم درست. اما «خشونت» که چيز خوبی نيست چيست؟ و آيا می توان با صدور حکم کلی «پرهيز از خشونت»، در زد و خورد (منظورم فقط زد و خورد فيزيکی نيست) فقط خورد و خورد و خورد؟
«خشونت را و مسالمت را، دوباره تعريف کنيم. از نو. نه آنگونه که در کتاب ها نوشته اند. کتاب ها ساکنند. با حروف سربی يا غير سربی بی حرکتشان. نه آنگونه که با حروف سربی يا غير سربی، در کتاب های ساکن نوشته اند. آنگونه اما که در برابر ديدگان خود می بينيم. با چرخِش در افق پيش ِ رو...».
در دی ماه سال پيش، در مقاله يی که قسمتی از آن در بالا آمد (۳) به اين مقوله پرداخته ام. و تلخيص آن مقاله، در اين چند سطر امکان پذير نيست.

در اين يک سال و نيم که از آغاز جنبش گذشته است، بار ها ديده شده است که موسوی، در هزينه کردن از خويش، دست و دل باز است، اما همين که نوبت به مردم می رسد، او نگران هزينه ی نابجا کردن از آن هاست. نگرانی يی که نشان از احساس مسئوليت او دارد. چرا که آن کس که در هزينه کردن از خويش و چند تن از جنس و جنم خويش می هراسد، اما با دست و دلی باز، از ديگران هزينه می کند، ديگران را پول خرد هايی در جيب خود به حساب می آورد برای خريد مايحتاج خويش و چند تن از جنس و جنم خويش.
نگرانی موسوی و «همراهان جنبش»، قابل درک است. قابل درک و قابل احترام. اما به هر حال، مسئوليت سنگينی که بر دوش او و آن هاست، گاهی فراخواندن ديگران به خطر را نيز ايجاب می کند. خطری که نمی توان با «جنبش کور» از آن نام برد.
آنچه من به موسوی و ديگر «همراهان جنبش»، در اين زد و خورد که درگير آنيم ـ و تا حالا همه اش «خورد» يعنی «خوردن» بوده است ـ پيشنهاد می کنم، از اين پس کمی هم فکر کردن به «زد» يعنی «زدن» است. به خصوص با زمينه ی مناسبی که طرح «هدفمند کردن يارانه ها» برای جنبش فراهم آورده است: زمينه ی شورش های مردمی.
و شورش مردمی فقط به در خيابان ريختن با دست خالی يا پر خلاصه نمی شود. اما در هر صورت، نيازمند به راهکار های عملی و تحقق يافتنی يی است که «همراهان جنبش» ـ آنگونه که خود، خود را می نامند ـ می توانند با استفاده از پشتوانه ی مردمی خويش، در آن نقشی تعيين کننده داشته باشند. نقشی که اميدوار باشيم بازدارنده نباشد.
و شايد هم همين است آنچه اهريمن نشسته در جماران را اينچنين به هراس انداخته است، و به قمار ابلهانه ی دستگيری «سران فتنه» وسوسه کرده است.
در چنين شرايطی، اگر از موضع تهاجم برخورد نکنيم، به موضع تدافعی خواهيم افتاد. اما وقتی که بيم آن می رود که شايد کمی دير شده باشد...
۲ آذر ۱۳۸۹
 
توضيحات:
۱ ـ به اين موضوع، در سال گذشته، در همين روز ها در مقاله ی «در حاشيه ی دو خبر مهم ولی کم سر و صدا» اشاره شده است:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/do-khabar.html
۲ ـ برای شناخت بهتر از آنچه طرح هدفمندی يارانه ها، بر سر سفره های فقر، و بر سر آينده ی مردم خواهد آور، تحليل قابل تأملی توسط گروه اقتصادی سايت کلمه منتشر شده است با عنوان «آرزوهای بزرگ برای اقتصاد، يا شمارش معکوس برای انفجار»، که می توانيد آن را در خود سايت کلمه، و چند سايت ديگر، و يا در نشانی زير بخوانيد:
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/yaraneh-klm.html
۳ ـ خشونت و مسالمت را از نو تعريف کنيم ـ به همين قلم
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/khoshoonat.html
٭ برای اطلاع: راقم اين سطور، به عنوان يک سرنگونی طلبِ خواهان استقرار جمهوری دموکراتيک و مستقل و سکولار (هر سه صفت با هم) ذره يی از اين بابت نگرانی ندارد که به همين روالی که در يک سال و نيم اخير عمل کرده است، اصلاح طلبان غير حکومتی، همچون رهنورد و کروبی و موسوی را، بر مبنای «تحليل مشخص، از شرايط مشخص»، تا منتهی اليه مرز پرنسيپ ها، متحد عينی و مشروط انقلاب گرايان بداند. و به اين موضوع معين، علاوه بر توضيحات پراکنده در نوشته های متعدد خود، به طور خاص در دو مقاله ی زير کمی بيشتر پرداخته است:
يک بيانيه ی پنج ماده يی ديگر ـ در ۳۰ دی ۱۳۸۸
www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/be-ja.html
به جای اذيت کردن موسوی، کار خودمان را بکنيم ـ در ۱۷ شهريور ۱۳۸۸

www.ghoghnoos.org/khabar/khabar09/kaare-khodemaan.html

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول