اگر چند سطر تابلو زير را نخوانده ايد، لطفاً قبل از ورود به صفحات قرنطينه، زحمت خواندنشان را به خود بدهيد.
فقط در صورتی که اين چند سطر را قبلاً خوانده ايد، بر روی لينکی که در پايان تابلو زير آمده است کليک کنيد.
برای ورود به هر قرنطينه يی بايد کاملاً محتاط بود!

از اساس، ققنوس هيچ تمايلی به ورود به اینگونه مقولات نداشت و ندارد؛ و در مدّت ۵ سالی که تا کنون از پايه گذاری آن می گذرد، فعاليّت خود را همراه با کار فرهنگی و ادبی و هنری، به لحاظ سياسی بر مبارزه با مجموعه ی حاکميّت ملّايان، و بر حمايت از مبارزات داخل کشور، متمرکز کرده است و خواهد کرد.
و هم از اين روست که مطابق تمامی اسناد افشا شده، از زمان همان نخستين تجربه ی ملّايان در فيلترينگ سايت ها، و تهيّه ی اوّلين ليست سايت هايی که در عالم اوهام کارگزاران دستگاه سانسور آخوندی می بايست مردم داخل ايران را از دسترسی به آن ها محروم داشت (حدود ۵ سال پيش) جزء معدود سايت های سياسی يی بود و هست که در اين اولّين و پايه يی ترين و مبنايی ترين ليست فيلترينگ قرار داده شده است:
چيزی که ضمن نشان دادن تأثيرگذاری ققنوس، مسئوليّت ققنوس را نيز مضاعف در مضاعف کرده بود و کرده است.
 امّا ققنوس، در مسير تحقّق شعار محوری خود: «سياست انسانگرا»، نه می توانست و نه می تواند نسبت به ماهيّت تجاوز کارانه ی امپرياليسم و صهيونيزم، و جنايات روزمرّه ی آنان در جهان و به خصوص در خاورميانه ی خودمان، نظاره گری بی تفاوت و ساکت بماند.
پس، در پی اوجگيری نيّات شوم حاکمان آمريکا و اسراييل در مورد ايران و خاورميانه، طبعاً ققنوس هم، در حدّ امکانات و توان خود، به کار خويش در افشای گوشه هايی از اين نيّات شوم، اوج داد.
از اين عمل، شاخص ترين و فعّال ترين و فرمان پذير ترين توّابان به کار گرفته شده توسّط امپرياليسم و صهيونيزم در ارتباط با سرزمين ما، يعنی رهبر و رهبران سفله ی سازمان مجاهدين خلق، از سويی به هراس افتادند و احساس خطر کردند؛ و از سويی ديگر، به خوشخدمتی و خوش رقصی برای کارفرمايانشان وسوسه شدند. (اگر البتّه خوشبينانه نخواهيم از انجام مأموريّتی محوّله سخن بگوييم).
اين درندگان دريده، بدون هيچ عذر موجّهی به يکباره و ناگهان، گلّه وار، به ققنوس حمله آوردند...
بنابر اين، چه راهی برای ققنوس باقی می مانْد و می مانَد وقتی که آن زوج و زوجه ی «پاکيزه دامان» و پاکيزه چنگ و پاکيزه چنگولِ قلّاده ی دشمنان قسم خورده ی مردم ايران و خاورميانه به گردن کرده را، اجبارشان به اجرای فرامين صادرشده، و يا خوشرقصی داوطلبانه شان با هدف به اثبات رسانيدن «صعود»شان به بالاترين مرحله ی توابيّت فعّال، وادار به گشودن پوزه بند توله هاشان برای پارس کردن به سايت ققنوس و مسئول آن کرده است؟
امّا شايسته نيست که صفحه ی سرفصل ققنوس يا به ذکر آن دو توله دار و توله پرور نر و ماده، آلوده شود که اوّلی در پی ارضای غرايز نامتعادل خود، در يک معامله ی «شرافتمندانه» و مرضی الطّرفين، با تقديم دخترکی دبيرستانی به دوست همرازش به ازای تصاحب همسر او، موجود به تصاحب درآمده را ـ طبعاً به دليل ماهيّت مستعدّ و پست خود اين موجود ـ به کالايی جنسی و دست به دست گشته بدل کرد؛ و بر تصوير و تصوّر و توهّم هرزه و بيمار خويش از زن آزاد و تسليم ناپذير ايرانی، پرده ی «ضرورت ايده ئولوژيک» کشيد؛ و يا به ذکر توله های اين دو؛ و يا به ذکر ريزه خواران سفره ی حاضر و آماده ی فراهم شده از دستمزد مردمفروشی و جاسوسی و زمينه سازی تحريم مردم و بمباران و نابودی کشور ايران.
جا و مکان و مقام اين دون مايگان مردمفروش، صفحه ی سرفصل ققنوس نيست...
به همين دليل، مطالبِ در اين ارتباط، به صفحات قرنطينه منتقل شده اند.
حالا، بعد از اين تفصيلات، می توانيد برای ورود به صفحات قرنطينه، با توجّه دوباره به اين موضوع که زبان به کار رفته در اين صفحات، مطلوب ققنوس نيست، و فقط به خاطر قابل فهم بودن برای رهبری هرزه درای مجاهدين، از اين زبان ـ  آن هم فقط در اين صفحات ـ استفاده شده است، بر روی تابلو زير کليک کنيد.