خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::

 
در باره ی هرزه درآيی های دوباره ی مجاهدين
 
 
محمد علی اصفهانی

چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۷
----------------------------

همزمان با ترجمه ها و نوشته های من در مورد فلسطين، سازمان مجاهدين، دوباره هرزه نويسی های متعدد عليه من و سايت ققنوس را از سر گرفت.
همگان، شاهد مشابه اين هرزه نويسی ها در حدود يک سال و نيم پيش بودند. بعد از پيام رسمی و علنی تيرماه ۱۳۸۶مسعود رجوی که در آن خواسته بود تا با مخالفان جنگ و کسانی که در اين راه «قلمی يا قدمی می زنند» برخورد شود.
(بيچاره، جنگ را در يک قدمی می ديد و گمان می کرد که به زودی مورد استعمال سرجوخه های ابوغريب قرار خواهد گرفت، به شرطی که «مزاحمان» بگذارند.)
و اين همه، در حالی بود که من  خيلی پيشتر ـ يعنی از سال ۱۳۷۹ـ از عضويت در «شورای ملی مقاومت» کناره گيری کرده بودم و کار سياسی مستقل خودم را می کردم (و می کنم).
شرح مختصری از ماجرا ـ با رعايت چپ و راست قضيه ـ در همان زمان، در ققنوس آمده است. با عنوان «مردم! خودتان قضاوت کنيد». (۱)
 
گردانندگان بساط مجاهدين، درايام تجاوز اخير اسراييل به غزه، و پس از آن، با تمام توان خود، و در تمام سايت ها و رسانه های خود، ابلهانه، خائنانه، و رذيلانه، می کوشيدند و می کوشند تا وانمود کنند که اسراييل در واقع دارد از خودش دفاع می کند. چرا که اين جنگ را حماس به دستور خامنه ای عليه اسراييل به راه انداخته است، و اين، مقاومت فلسطين است که قاتل مردم خودش است.
می خواستند و می خواهند بلکه از اين طريق، ننگ سرويس دهی هاشان به آمريکا و اسراييل را برای هوادارانشان توجيه کنند. و تا حدود زيادی ناکام ماندند و ناکام خواهند ماند.
طبعاً نوشته های من و ترجمه های من ـ به اندازه ی خودش ـ در برهم زدن اين بساط ننگين مؤثّر بود و خواهد بود.
 
قصد اين ها از اين از سرگيری حملات به من و سايت ققنوس ـ برای اهل تأمّل ـ راز سربسته يی نيست. مخصوصاً وقتی که مجاهدين در هرزنامه هاشان، سايت هايی را که مطالب مرا در باره ی فلسطين و منطقه، منتشر می کنند «جبهه ی متحد ارتجاع» ناميده اند که «ادا های ضد امپرياليستی و ضد صهيونيستی در می آورند.».
اشاره شان اين ها به کسانی است که امپرياليسم و صهيونيسم را هنوز وارد فرهنگ لغات ناموسی خود نکرده اند، و هنوز نپذيرفته اند که مانند اين ها به پااندازی آمريکا و اسراييل مفتخر شوند.
ريشه ی اين رفتار سازمان مجاهدين در کجاست؟ و خط و خطوط از کدام ناحيه به اين سازمان ديکته می شود؟ آيا واقعاً راز سربسته يی است اين؟
افشاگری های جديد هاآرتص، ژروزالم پست، و لوموند را در مقاله ی جمعيت Bellaciao با عنوان «استراتژی و تاکتيک جديد اسراييل» ـ مثلاً ـ خوانده ايد؟ (۲)
 
و در پاسخ به چند تن از دوستان لازم است توضيح بدهم که:
البته شايد لازم شود که اين ها جواب مناسب و بسيار سريعی هم بگيرند. که در آن صورت، طبعاً در جريان قرار خواهيد گرفت. امّا آنچه مسلّم است اين است که «سازمان مجاهدين خلق ايران» ـ به صفت يک سازمان، و نه به صفت افراد تشکيل دهنده ی آن ـ به منتهای گنديدگی خود رسيده است، و ديگر حتّی در منحط ترين بخش نيرو های اپوزيسيون هم قرار نمی گيرد.
و بنابر اين:
اين بار، ديگر نيازی به استفاده از زبان خودشان نيست. چرا که دفعه ی پيش ـ در پاييز سال ۱۳۸۶ ـ من با به کار بردن زبانی نزديک  ـ و فقط نزديک ـ به زبان اينان (که از بيم آلوده شدن سايت، تنها در صفحات قرنطينه مورد استفاده قرار گرفته بود) می خواستم ضمن اجتناب از برخورد ريشه يی، به هر حال بی پاسخ نگذارمشان.
امروز اما ديگر خود را به آن چنان اجتنابی پايبند نمی بينم. چرا که صورت و پاسخ مسأله ـ کيفاً ـ تغيير کرده است...

«فلسفه» ی به کارگيری لومپنيسم در تبليغات مجاهدين خلق را شخص مسعود رجوی، در پاسخ اعتراض من در يکی دو جلسه ی رسمی شورا برای همه گفته بود. و اساساً آنچه مرا در تقريباً يک سال و نيم پيش ناچار کرد که برای مدتی ـ کم وبيش يک ماهه ـ با زبانی به جز زبان متداول خودم (و البته بر خلاف زبان آن ها، همچنان به دور از لومپنيسم) به جيره خواران و کارگزاران آن سفله ـ که شخص خودش در پشت همه ی هرزه درآيی ها قرار دشت و دارد ـ  جواب بدهم نيز همان «فلسفه» بود تا بفهمد و بفهمند که اگر لازم باشد «ما هم بلديم». و خيلی قوی تر و مؤثر ترش را!

امروز امّا، آنچه مهم است اين است که ضمن در نظر داشتن چپ و راست قضيه، با موضوع اين خائنين به مردم ايران و منطقه، که جان پيلجر ـ به ايجاز و اختصار ـ جريانی آبروباخته و بی اعتبار و CIA- sponsored ناميده استشان از ريشه برخورد شود. و نه از شاخ و برگ.
پس:
انتظار برخورد عکس العملی نداشته باشيد، و بگذاريد همه چيز، روال طبيعی و تا حدود زيادی پيش بينی شده و برنامه ريزی شده ی خود را طی کند.
اگر اين «روال طبيعی» را می توانستم در اينجا بنويسم، منظورم را بهتر متوجه می شديد. ولی در هر حال، به شما قول می دهم که خواهيد ديد که اينطور بهتر است.
 
اين که اينان حتی از حرمت زنانه ی بانوان اشرف هم در نمی گذرند، و برای تسويه حساب با من، از آن سوء استفاده می کنند، اصلاً تعجب آور نيست وقتی که:
ـ جان آن ها را هم به مزايده در نزد کثيف ترين دشمنان مردم ايران و خاورميانه گذاشته اند.
ـ و وقتی که کثيری از اينان، بيماران جنسی عقده يی و منحطی هستند (يا شده اند ـ به دلايل مختلف) که همچون ملايان (که مسعود و مريم هم چيزی به جز کاريکاتور های «امروزی» شده ی آن ها نيستند) اولين چيزی که از مفهوم «زن» به ذهنشان می آيد، يک «کالای جنسی» است؛ و لاجرم، عالم و آدم را آلوده ی تعفنی می بينند که مشامشان را پر کرده است.
و مگر جز اين است که «مريم پاک رهايی»، در اين تشکيلات مردسالار و تا بن و بنيان آخوند، کالای جنسی دست به دست شده يی بيش نبود و نيست؟ پوشانيده در پرده ی «ضرورت ايده ئولوژيک». ضرورت مرحله ی عبور به ولايت مطلقه ی يک رهبر هرزه، فاسد، تبهکار، و مردمفروش...
بله. آنچه در اين مورد می کنند زشت است. اما نه به زشتی آنچه با جان آن بانوان و ديگر افراد اشرف و غير اشرف می کنند.

گاه، خواندن يا شنيدن هر يک کلمه از سر همدلی، توان آدم را دوچندان می کند. و گاه، هر يک هرزه گويی و هرزه نويسی و هرزه درآيی هم همين تأثير را دارد!
و اين دومی را سفلگانی که زمانی به دستور مستقيم اربابان خارجی خود (همينطور که ـ به عنوان نمونه يی کوچک ـ در افشاگری Bellaciao هم می بينيم)، و زمانی برای خوشخدمتی، به منظور مورد عفو و بخشش آنان قرار گرفتن (علاوه بر استعمال شدن هميشگی تا پايان تاريخ مصرف)، شبانه روزی هزار بار پشتک و وارو می زنند نمی توانند بفهمند.
و اصلاً اگر شعورشان به چنين وادی هايی هم می توانست راه يابد، که کارشان به اينجا نمی رسيد.
 
به قول شاملو:
روزی
ما، دوباره، کبوتر هايمان را پرواز خواهيم داد...
در آسمان سرزمين خودمان. سرزمينی که از ما دزديده شده است. ولی بازش خواهيم گرفت.
به نيروی توده ها. و نه با آستانبوسی آمريکا و اسراييل و سيا و موساد و کوفت و زهر مار.
آمريکا و اسراييل و سيا و موساد و کوفت و زهر مار، ارزانی کسانی باد که چيزی به جز کارت های دست به دست شونده ی بازی نيستند. بازی يی که برنده اش نه کارت ها که يکی از دو طرف بازيگر است.
در کدام بازی يی ديده ايد که برنده، خود کارت باشد؟
 
پيشنهاد من ـ علی الحساب ـ به خوانندگان سايت ققنوس اين است که:
نوشته ها و ترجمه های سايت در باره ی آمريکا و اسراييل و فلسطين و منطقه را بخوانند و خواندنش را به ديگران توصيه کنند. اين ها همان چيز هايی هستند که اين سازمان را مأمور به هرزه درآيی کرده بودند و کرده اند.

نه لقمه ی خون ايرانی، نه لقمه ی خون فلسطينی و لبنانی و عراقی، از گلوی اين ها و جيره و مواجب بگير هاشان، و موجودات پستی که مورد استعمال اين مورد استعمال قرارگرفتگان و مورد استعمال قرار گيرندگان قرار می گيرند فرو نخواهد رفت.
اين لقمه، گلويشان را گرفته است و خواهد گرفت.
تا لحظه يی که يا بالا بياورندش، و يا خفه شوند.
من و سايت ققنوس هم وظيفه ی خود را می دانيم.
مطمئن باشيد. بی آن که لحظه يی هم ترديد کنيد.
و همانطور که گفتم:
بگذاريد همه چيز، روال طبيعی و تا حدود زيادی پيش بينی شده و برنامه ريزی شده ی خود را طی کند.
اگر اين «روال طبيعی» را می توانستم در اينجا بنويسم، منظورم را بهتر متوجه می شديد. اما در هر حال، به شما قول می دهم که خواهيد ديد که اينطور بهتر است.
و خيلی هم بهتر است.

محمد علی اصفهانی
۲۱ اسفند ۱۳۸۷

-----------------------------------
۱ ـ مردم! خودتان قضاوت کنيد:

www.ghoghnoos.org/bashoma/bashoma02/gezavat.html

۲ ـ  استراتراتژی و تاکتيک جديد اسراييل: تشکيل ارتش  اينترنتی! :

 www.ghoghnoos.org/khabar/khabar08/bellaciao.html

 

خبر و نظر  :::::::::: ادبيات و هنر :::::::::: نوشته های منتخب يا رسيده :::::::::: ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی :::::::::: انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها :::::::::: طنز و طنز واره :::::::::: با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها :::::::::: آرشيو ـ معرفی بخش ها
::::::::::
صفحه ی اول سايت ::::::::::