خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
نئوکنسرواتور ها، و سياست هرج و مرج سازنده
 
   
تری ميسان
 
 
   

برگردان: محمد علی اصفهانی
 
   
لبنان به عنوان هدف جديد

٭ در واشنگتن، مريدان ليو استراوس، هر روز بيشتر از پيش، صبر و قرار از کف می دهند؛ و رؤيای گسترانيدن هرج و مرجشان را به سودان، به سوريّه، و به ايران، در سر می پرورانند.
در اين دوران گذار، ديگر صحبت از "دموکراسی بازار"، در ميان نيست. فقط، سخن از خون است و سلاح.
٭ در خلال اجلاس
G8 در سن پترزبورگ، جرج بوش، ژاک شيراک را از دخالت در لبنان منع کرد و به او گفت که آنچه در حال حاضر در لبنان و فلسطين می گذرد، يک عمليّات اسراييلی ِ مورد حمايت آمريکا نيست؛ بلکه يک عمليّات آمريکايی است که به وسيله ی اسراييل انجام می پذيرد.

مقاله يی نوشته است
Thierry Meyssan، سياستمدار، نويسنده  و روزنامه نگار جنجالی طيف چپ فرانسه، و بنيانگذار شبکه ی فرانسوی ـ جهانی ولتر، و يا به عبارت دقيق تر: "شبکه ی ولتر برای آزادی بيان"، در باره ی ماجرای تجاوز اخير اسراييل به لبنان، و اهداف پنهان اين تجاوز، و آنچه اين تجاوز ـ تنها ـ مقدّمه يی بر آن است. مقاله يی به اين صورت جمع و جور شده، و از اين زاويه ی ديد، شايد در  جای ديگری نيامده باشد.
Thierry Meyssan از جمله به دليل شلوغ بودنش، و عنداللزوم بی پرواييش در حرکت بر خلاف جريان آب، در نزد سياست شناسان فرانسه و جهان، چهره يی آشناست.
جنجالی ترين کتاب او به نام "نيرنگ دهشت آفرين" درباره ی وقايع يازده سپتامبر دوهزار و يک، جزء کتاب های بسيار پرفروش جهان است که تا کنون به بيست وهفت زبان ترجمه شده است.
او در اين کتاب که در سال ۲۰۰۲ منتشر کرده است، با ارائه ی اسناد و مدارک و تحليل ها، از تزی دفاع می کند که بر مبنای آن، ماجرای يازده سپتامبر ۲۰۰۱ بر خلاف ظاهرسازی های ماهرانه، يک ماجرای تروريستی داخلی آمريکاست، و نه محصول يک توطئه ی "اسلاميستی".
او ابن ماجرا را  يک کودتای واقعی در آمريکا می داند که دار و دسته ی بوش، در پوشش آن، از يک طرف، خود را بر تمام شئون کشور، حتّی زندگی خصوصی افراد، مسلّط می کنند؛ از يک طرف، به طور متديک، تمام مراکز "ضدّ قدرت" را نابود و يا بی اثر می سازند؛ و از طرف ديگر، برنامه های از پيش طرّاحی شده ی خود را در افغانستان، عراق، فلسطين، سوريّه، لبنان و ايران، به مرحله ی اجرا در می آورند.
 
Thierry Meyssan هم به عنوان نويسنده و روزنامه نگار جهانی، و هم به عنوان سياستمدار شناخته شده ی فرانسوی (دبير ملّی حزب راديکال چپ) تا آنجا پيش می رود که کارزاری جهانی برای گشودن يک تحقيق در مجمع عمومی سازمان ملل متّحد برای روشن کردن حقيقت ماجرای يازده سپتامبر، به راه می اندازد.
اگر به آماری که مؤسّسه ی
Zogby International در ماه مه همين امسال گرفته است اعتماد کنيم، نه تنها او و همراهانش در اين کارزار، بلکه حتّی چهل و دو درصد از مردم آمريکا معتقدند که ماجرای يازده سپتامبر، يک صحنه سازی بوده است و دستگاه بوش در باره ی چند و چون آن به آن ها دروغ گفته است...

با شبکه ی "ولتر" در طی دوازده سالی که از بنيانگذاری آن به وسيله ی
Thierry Meyssan و به مسئوليّت او می گذرد، جمع کثيری از احزاب و شخصيّت ها و روشنفکران وابسته به طيف های ضدّ جنگ، ضدّ موندياليزاسيوان، و جريان های فکری و سياسی چپ فرانسه و جهان، به صورت مستمر و يا مقطعی، همکاری داشته اند و دارند.
به خاطر افشاگری ها و سخنان بی پروايش، بارها عليه
Thierry Meyssan اقامه ی دعوا شده است. امّا دراين دعوا ها، اين، مدّعی بوده است که شکست خورده است. و درست برعکس، در چند اقامه ی دعوايی که او کرده است، پيروزی با مدّعی بوده است...

شايد با مطالعه ی مطلبی که پيش رو داريد، چندان تعجّب نکنيد اگر بدانيد که مطابق آنچه در دائرﺓ المعارف معروف ويکی پديا آمده است:
در ژوئيه ی سال گذشته، وزارت دفاع آمريکا، در کتابچه يی که منتشر کرده است،
Thierry Meyssan   و شبکه ی ولتر را از اصلی ترين منابع سراسر جهان، در زمينه ی "دروغ پراکنی" عليه امريکای جرج بوش پسر دانسته است !

هفتم مردادماه
۱۳۸۵
محمّد علی اصفهانی

لبنان به عنوان يک هدف تاره
نئو کنسرواتورها و سياست "هرج و مرج سازنده"


Thierry Meyssan
Juillet 2006
Réseau Voltaire


مقامات واشنگتن و اسراييل، از عمليّات نظامی جاری در لبنان، شادمان و سرخوشند. به گفته ی کنده ليزا رايس:
ـ درد های لبنان، "دردهای زايمان يک خاورميانه ی جديدند".
از نظر تئوريسين های هرج و مرج سازنده"، برای تحميل کردن يک نظم جديد در منطقه يی سرشار از نفت و گاز، لازم است که در همه جای اين منطقه، نهر های خون، جاری شود.
تجاوز ارتش اسراييل به لبنان، از خيلی وقت پيش، برنامه ريزی شده است؛ و تحت نظارت و فرماندهی عاليه ی وزارت دفاع آمريکا قرار دارد.

در ۲۱ ژوئيه ی امسال (۲۰۰۶) در جريان کنفرانس مطبوعاتی کنده ليزا رايس در وزارت امور خارجه ی آمريکا، از او در باره ی ابتکارات احتمالی آمريکا در ارتباط با بازگردانيدن صلح به لبنان پرسيده شد.
رايس، چنين جواب داد:
ـ من سودی در ديپلماسی نمی بینم اگر قرار باشد که اوضاع به روال معمولی [روال قبل از تجاوز اخير اسراييل به لبنان] باز گردد. من فکر می کنم که چنين امری يک اشتباه خواهد بود. آنچه در اينجا ما شاهد آنيم، به تعبيری، آغاز کار، و درد های قبل از زايمان يک خاورميانه ی جديد است. ما هرچه بکنيم يا نکنيم، بايد اين جنين را به سمت جلو و بيرون برانيم؛ نه به سمت عقب.

در چشم انداز واشنگتن، آنچه امروز در لبنان می گذرد کوچترين ارتباطی به دستگيری دو سرباز اسراييلی به وسيله ی حزب الله ندارد؛ و معنای آن، چيزی نيست به جز به عينيّت و مرحله ی اجرا در آوردن تئوری "هرج و مرج سازنده" که در طیّ زمانی طولانی در دست بررسی و آماده سازی بود و هست.
مطابق عقيده ی مريدان فلسفه ی ليو استراوس
Leo Strauss، که شاخه  ی مدياتيک آن، تحت عنوان " نئو کنسرواتور ها" معرّفی می شود، قدرت واقعی، در بی تحرّکی، حاصل نمی شود؛ بلکه بر عکس، در تقابل با همه ی انواع و اقسام و اشکال مقاومت است که می توان آن را تحقّق بخشيد. اين، با غرق کردن توده ها در هرج و مرج است که "اليت" ها می توانند موقعيّت خود را تثبيت کنند.

بنا بر تئوری ليو استراوس، همچنين، در صورت وجود اين نوع هرج و مرج و خشونت است که منافع امپرياليستی آمريکا و منافع دولت عبری، به گونه يی غير قابل تفکيک، در هم می آميزند و همگون می شوند.

اراده ی اسراييل برای متلاشی کردن لبنان، و برای ايجاد يک دولت کوچک مسيحی، و برای تحت کنترل درآوردن قسمتی از خاک لبنان، چيز تاره يی نيست.
چنين اراده يی، در سال ۱۹۵۷در خاطرات "بن گوريون" ـ که پس از مرگش منتشر شد ـ مطرح شده بود.
اين اراده، به خصوص، در يک پروژه ی گسترده ی کولونيليزاسيون خاورميانه، گنجانيده شده است:
(اين پروژه، با نام "يک انقطاع پاکيزه: استراتزی برای امن کردن سرزمين (سرزمين اسراييل"، به وسيله ی يک "تينک تانک" نئوکنسرواتورها به نام
ASPS ، در سال ۱۹۹۶ تهيّه شده است.
اين پروژه را گروهی از کارشناسان که به وسيله ی ريچارد پرل گرد هم آورده شده بودند، بعد از آماده ساختن، به بنيامين نتان ياهو [نخست وزير به غايت راستگرای اسبق اسراييل] ارائه دادند.
اين پروژه، معرّف "صهيونيزم تجديد نظر طلبانه" ی
Vladimir Jabotinsky  است. او در تئوری صهيونيزم تجديدنظر طلبانه ی خود، موارد زير را پيشنهاد کرده بود:
باطل کردن قرارداد اسلو
از ميان برداشتن ياسر عرفات
اشغال بخش های ديگری از سرزمين فلسطين.
سرنگون کردن صدّام حسين، به عنوان عملی جزء مجموعه يی از عمليّات سلسه وار به قصد بی ثبات کردن سوريّه و لبنان.
متلاشی کردن عراق و ايجاد يک دولت فلسطينی در خاک آن.
استفاده از اسراييل، به عنوان پايگاه تکميلی برنامه ی "جنگ ستاره ه ها".

پروژه ی ارائه شده به نتان ياهو، الهام بخش سخنرانی روز بعد او در کنگره ی آمريکا شد.
در آن پروزه، تمام محتويّات شرايط کنونی را می بينيم:
تهديد ايران، سوريّه و حزب الله؛ و همراه آن، به عنوان کادو، در اختيار مطلق اسراييل قرار دادن بخش شرقی اورشليم.

و اين، همراه و منطبق است با ديدگاه های هيأت حاکمه ی آمريکا:
کنترل سرزمين های سرشار از هيدرو کربور (نفت و گاز و...) که برژينسکی و برنارد لويس، آن را "کمان بحران" می ناميدند. يعنی کمانی که خليج گينه را به دريای خزر، با عبور از خليج فارس، متصّل می سازد، تا دولت ها و رژيم های سياسی را از نو تعريف کند: "تغيير مدل خاورميانه ی بزرگ"، بنا به اصطلاح جرج بوش پسر.
اين، همان خاورميانه ی جديدی است که مادموازل رايس، خود را مامای آن می داند و می خواهد نظاره گر زايشش باشد.

ايده، خيلی ساده است:
جايگزين کردن دولت هايی که ميراث فروپاشی حکومت عثمانی هستند به تکّه های کوچکتر تک مليّتی. و اين تکّه های کوچکتر را مستمرّاً به جان يکديگر انداختن؛ و به اين وسيله، قدرتشان را خنثی کردن.
به تعبير ديگر، اين ايده يعنی تأمين کردن تسلّط کامل آنگلوساکسون ها بر منطقه، و عدول از قراردادی که درسال ۱۹۱۶ به طور نهانی بين دو قدرت بزرگ استعماری فرانسه و انگلستان منعقد شده بود و قرار داد
Sykes-Picot  نام داشت.

امّا برای تعيين کردن شکل و محتوای دولت های جديد، طبعاً، در هم کوبيدن و از ميان بردن آنچه در حال حاضر وجود  دارد ضروری است. و اين همان چيزی است که دار و دسته ی بوش، از پنج سال پيش تا به حال، با اشتياق عنان گسيخته يی به آن مشغولند. و نتيجه و محصولش را می توان اينطور ارزيابی کرد:
فلسطين اشغالی، از هفت درصد سرزمين های خود، منقطع شده است. نوار غزّه و کرانه ی باختری رود اردن، با يک ديوار [همان ديوار معروف که حتّی پاره يی از حقوقدانان اسراييلی طرفدار دولت، به غير "قانونی" بودن آن معترفند] از يکديگر جدا شده اند. حکومت فلسطين، متلاشی شده است؛ و وزيران و نمايندگان مجلس آن، به وسيله ی اسراييل ربوده شده اند و به زندان اندخته شده اند.
سازمان ملل، به لبنان دستور داده است که با اخراج نيروهای سوريّه، و با انحلال حزب الله، خود را خلع سلاح کند. نخست وزير پيشين، رفيق حريری، به قتل رسيده است؛ و همراه او ، نفوذ فرانسه در لبنان از ميان رفته است. زيربناهای اقتصادی لبنان، متلاشی شده اند. بيش از پانصدهزار پناهنده ی ديگر بر تعداد پناهندگان منطقه، اضافه شده است.
رژيمی وحشی تر و بی رحم تر، جانشين رژيم ديکتاتوری صدّام حسين شده است. در عراقی که با بيشتر از سه هزار قتل در هرماه، و هرج و مرجی گسترده، آماده ی تجزيه به سه بخش جداگانه است.
نام مستعار "طالبان"، جای خود را به نام مستعار "دموکراسی" داده است. "دموکراسی" يی که به انجام مجازات های "شرعی" با ديدگاهی ارتجاعی تر، به علاوه ی کشت خشخاش [که در زمان طالبان، تا حدودی برای مقابله با آن، تلاش ها و يا دستکم ادّعا هايی می شد] مشغول است. افغانستان، عملاً در ميان جنگسالاران، تقسيم شده است؛ و جنگ، در آن فراگير  می شود. به طوری که حکومت مرکزی حتّی در پايتخت هم نمی تواند قدرت خود را اِعمال کند.

در واشنگتن، مريدان ليو استراوس، هر روز بيشتر از پيش، صبر و قرار از کف می دهند؛ و رؤيای گسترانيدن هرج و مرجشان را به سودان، به سوريّه، و به ايران، در سر می پرورانند.
در اين دوران گذار، ديگر صحبت از "دموکراسی بازار"، در ميان نيست. فقط، سخن از خون است و سلاح.

ژاک شيراک، رييس جمهوری فرانسه، که در آرزوی دفاع از آخرين بازمانده های منافع کشور خود در لبنان، نخست وزيرش، دومينيک ويل پَن، را به لبنان فرستاده بود، حسابی دمغ شد:
در خلال اجلاس
G8 در سن پترزبورگ، جرج بوش او را از دخالت در لبنان منع کرد و به او گفت که آنچه در حال حاضر در لبنان و فلسطين می گذرد، يک عمليّات اسراييلی ِ مورد حمايت آمريکا نيست؛ بلکه يک عمليّات آمريکايی است که به وسيله ی اسراييل انجام می پذيرد.
و ناگهان موسيو ويل پَن ديد که برای مخاطبان خود در لبنان چيزی نخواهد داشت به جز  حرف های قشنگ، به علاوه ی ناتوانی خود!

به طور دقيق تر:
 همانطور که
San Francisco Chronicle  افشا کرده است، برنامه ی نابودسازی لبنان را، کمی بيش از يک سال پيش، ارتش اسراييل، به جرج بوش پيشنهاد کرده بود. و اين پيشنهاد، موضوع يک بحث سياسی بود در "فروم جهانی" که انستيتوی "امريکن اينترپرايز"، به روال همه ساله، در ۱۷ و  ۱۸ زوئن امسال (۲۰۰۶) در  برگزار کرد.
 
Beaver Creek ، نتان ياهو و ديک چنی، در معيّت ريچارد پرل و ناتهان شارانسکی، به طور مفصّل در باره ی اين پيشنهاد با هم گفتگو کردند. و چراغ سبز، از طرف کاخ سفيد، چند روز بعد از آن داده شد.

عمليّات نظامی اسراييل، تحت کنترل و نظارت عاليه ی وزارت دفاع آمريکا قرار دارد. وزارت دفاع آمريکا، نکات اساسی استراتژی و هدف ها (سيبل ها) را تعيين می کند. نقش اصلی به ژنرال
Bantz Craddock سپرده شده است که فرمانده «فرماندهی جنوب» است.
او متخصّص تنظيم حرکت زره پوش هاست؛ و اين تخصّص خود را در جريان عمليّات معروف "توفان صحرا"، و مخصوصاً در زمانی که فرماندهی نيروهای زمينی ناتو را در کوسوو بر عهده داشت نشان داده است.
او مرد مورد اطمينان دونالد رامسفلد است؛ و مأموريّت فرماندهی ارشد عمليّات استثنايی را برای رامسفلد  عهده دار بوده است؛ و نيز زندان گوانتانامو را برای او پرورانيده است و سازماندهی کرده است.
آن که بايد در ماه نوامبر آينده، به مقام فرمانده فرماندهی بخش اروپايی ناتو منصوب شود، همين فرد است.
در اين مقام جديد، او خواهد توانست فرماندهی نيروهايی را که احتمالاً ناتو به جنوب لبنان خواهد فرستاد ـ علاوه بر فرماندهی نيروهايی که در حال حاضر، در افغانستان و سودان مستقر هستند ـ بر عهده بگيرد.

سی سال است که ژنرال های اسراييلی و آمريکايی ياد گرفته اند که همديگر را بشناسند و بفهمند. از طريق ردّ و بدل هايی که ميان آن ها، به وسيله ی "انستيتوی يهودی برای امور امنيّت ملّی (
Jewish Institute for National Security Affairs - JINSA) انجام می پذيرد.
انجمنی که کادرهايش را موظّف کرده است که در سمينار های مطالعه ی انديشه های ليو استراوس، آموزش ببينند.

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول