خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
آمريکا و اسراييل، حمله به ايران، و «هرج و مرج سازنده»
 
 
محمد علی اصفهانی
 

روزنامه ی کويتی «عرب تايمز» که به عنوان يکی از منابع خبری بسيار آگاه شناخته شده است٬ در شماره ی عربی چهارشنبه ۲۸ مارس خود٬ با اشاره به رزمايش بی سابقه ی نيروی هوايی آمريکا در خليج فارس٬ بازهم جدّی بودن اخبار مربوط به تصميم پنتاگون به حمله يی بسيار درهم کوبنده به ايران را مورد تأکيد قرار داده است.
اين روزنامه٬ امّا٬ به اختلاف نظر ميان دستگاه وزارت امور خارجه ی آمريکا با وزارت دفاع اين کشور در اين زمينه هم اشاره می کند.

و اين اختلاف نظر٬ ريشه در ساخت و بافت اين دو وزارتخانه٬ و تفاوت های قابل توجهی ميان سياست های اين دو ـ به خصوص از زمان به قدرت رسيدن نئوکان ها به اين سو ـ دارد. تفاوت هايی که منجر به کناره گيری و يا کنار گذاشتن کالين پاول و جايگزين کردن او ـ از بالا٬ و با اعمال نفوذ بوش ـ با کاندو ليزا رايس شد.
طبعاً٬ رايس از دار و دسته ی نئوکان هاست؛ امّا تغيير يک وزير و چند مقام نمی تواند ساختار و بدنه ی اصلی يک وزارتخانه٬ آن هم وزارت امور خارجه ی آمريکا٬ را تغيير دهد.
در همين کمتر از يک ماه پيش٬ «تام کوبُرن»٬ يکی از نفرت انگيز ترين نمايندگان سنای آمريکا و از  اعضای کميته ی امنيت داخلی اين مجلس٬ در نامه يی به جرج بوش٬ راديو فردا و بخش فارسی صدای آمريکا را ـ که بيشتر با دستگاه و بدنه ی اصلی وزارت امور خارجه آمريکا همخوانی دارند ـ شديداً مورد انتقاد قرار داد و خواستار تغيير مديريّت آن ها به دليل مشاهده ی آنچه او آن را «برخلاف اهداف مورد نظر٬ و به سود حکومت ايران» می داند در اين دو رسانه شد.
واشنگتن تايمز نيز٬ در همان موقع٬ سرمقاله ی خود را به «خطر ايران» و «تروريسم و بمب اتمی»ش و ضرورت برخورد «قاطع» با آن اختصاص داد؛ و ضمن نقل و تأييد نامه ی سناتور کوبرن٬ نوشت که:
ـ راديو فردا که موزيک و ساير برنامه‌های سرگرم‌کننده را به فارسی پخش می ‌کند و همچنين سرويس فارسی راديو صدای آمريکا؛ به جای کمک به منافع آمريکا، به زيان آن عمل می ‌کنند... مثلاً در يکی از برنامه های صدای آمريکا  دکتر منصور فرهنگ٬ عليه آمريکا و «به نفع رژيم ايران» حرف زد؛ و مهمان دوّم برنامه هم٬ به جای «رعايت توازن» موافقت خود را با نظرات منصور فرهنگ اعلام داشت و «عليه سياست آمريکا» موضع گيری کرد!
(و البتهّ٬ از آنجايی که موضوع در پنتاگون ريشه داشت و نمی شد زياد با آن دست و پنجه نرم کرد٬ دو سه روز بعد٬ صدای آمريکا مجبور شد که با يکی از عناصر «ايرانی ـ انقلابی» که در فاکس نيوز (پادشاه رسانه های جمعی آمريکا و غلام لابی اسراييل) پرچمدار مبارزه با «رژيم» و «بمب اتمی» آن و حمايتش از «تروريست های لبنانی و فلسطينی» است٬ بر ضدّ مضرّات تروريسم و بمب اتم٬ و فوايد حمله ی نظامی به ايران از طريق عدم دخالت نظامی در ايران٬ گفتگويی ترتيب دهد و تا حدودی سر و صدای قضيّه را بخواباند و صاحبکاران را راضی کند...)
در پاييز گذشته هم٬ پنتاگون٬ گزارشی از رسانه های فارسی زبان آمريکا تهيّه کرده بود؛ و در آن به شدّت راديو فردا و صدای آمريکا را به خاطر «مواضع نرم» آن ها مورد انتقاد قرار داده بود و خواهان تحت نظر گرفتن فعاليّت هاشان شده بود و اين که آن ها «زمان کافی به منتقدان رژيم ايران نمی دهند»...
طنز تلخی است. نه؟

 اين که سرانجام کار آمريکا و اسراييل با ملّايان خداناشناس و انسان ناشناس و مردم ناشناس و ميهن ناشناس و شرف ناشناس٬ و شيطان شناس و شکم شناس و زير شکم شناس و «زر و زور و تزوير»گرا به کجا خواهد کشيد٬ مسأله ی ايران نيست؛ امّا برخورد غير انفعالی٬ برخورد فعّال و نه فعل پذير٬ با عزم آمريکا و اسراييل به ويران کردن ايران٬ چرا!
اين٬ ديگر٬ مسأله ی ايران است.
هم مسأله ی ايران؛ و هم مسأله ی ما به عنوان ايرانی.

بگذار مقدّمه٬ جای «ذی المقدّمه» را بگيرد. اصلاً گاهی وقت ها «ذی المقدّمه» را بايد در خدمت مقدّمه گرفت. بنا بر اين٬ قبل از  آوردن فارسی شده ی خبر عرب تايمز٬ چند تکهّ ی پراکنده از چند مطلب پراکنده ی قبلاً منتشر شده (و يا به بیان درست تر: منتشر کرده ٭) را هم ٬ بايد در اينجا بياورم:

 

از نظر قبيله ی دسيسه گر بوش، حمله به ايران، يک نوع «خريد وقت» برای جبران بدشاسی و فلکزدگی آنان در عراق به حساب می آيد. جرج بوش، ايران را به عنوان هدف واقعی خود، تعريف کرده است...
(جان پيلجر)

کسانی مثل ليدر جديد مجلس نمايندگان،
Nancy Pelosi ، و کانديدا های رياست جمهوری انتخابات آينده، هيلاری کلينتون و جان ادواردز، از لابی های اسراييل هم بيشتر [نسبت به برخورد با ايران] از خود، شور و حرارت نشان می دهند...
(جان پيلجر)

پنتاگون، هيچ نقشه يی برای تسخير تمام ايران ندارد. آمريکا به يک «نوار» مرزی ايران با عراق، چشم دوخته است. و اين «نوار»، خوزستان است: مرکز نود درصد نفت ايران... روزنامه ی
Beirut's Daily Star نوشته است که: «نخستين گام اتّخاذ شده به وسيله ی نيرو های متجاوز، اشغال منطقه ی سرشار از نفت خوزستان، تضمين امنيت و کنترل تنگه ی حسّاس هرمز، و قطع کردن نفت مورد نياز نظامی ايران است».
(جان پيلجر)

  آنچه بر مبنای طرح دقيقاً از پيش برنامه ريزی شده ی آمريکا و اسراييل در تجاوز تابستان ۲۰۰۶ به لبنان ـ تحت فرماندهی پنهان آمريکا ـ پيش آمد٬ چيزی نبودبه جز به عينيّت و مرحله ی اجرا در آوردن تئوری «هرج و مرج سازنده» که در طی زمانی طولانی در دست بررسی و آماده سازی بود و هست... مطابق عقيده ی مريدان فلسفه ی ليو استراوس،
Leo Strauss، که شاخه ی مدياتيک آن، تحت عنوان «نئو کنسرواتور ها» معرّفی می شود، قدرت واقعی، در بی تحرّکی، حاصل نمی شود؛ بلکه بر عکس، در تقابل با همه ی انواع و اقسام و اشکال مقاومت است که می توان آن را تحقّق بخشيد. اين، با غرق کردن توده ها در هرج و مرج است که «اليت» ها می توانند موقعيّت خود را تثبيت کنند... بنا بر تئوری ليو استراوس، همچنين، در صورت وجود اين نوع هرج و مرج و خشونت است که منافع امپرياليستی آمريکا و منافع دولت عبری، به گونه يی غير قابل تفکيک، در هم می آميزند و همگون می شوند.
(تری ميسان٬ نويسنده و روزنامه نگار و سياستمدار سرشناس فرانسه)

بر مبنای تصميم سنای آمريکا در سال ۲۰۰۳ نسل جديد سلاح های اتمی تاکتيکی که به نام های «
low yield» و يا «mini-nuque» از آن ها ياد می شود، و توان انفجاری يی دارند ميان يک سوّم تا شش برابر بمب هيروشيما، از اين پس، به عنوان «سلاح های بدون خطر برای مردم عادّی»، به رسميّت شناخته می شوند. با اين استدلال که در داخل زمين، عمل می کنند... اسناد نظامی مربوط به استفاده از نسل جديد بمب های اتمی، مدّعی هستند که  استفاده از اين بمب ها در عرصه های جنگی، «بی زيان» است. ديگر، اين سلاح ها، در رده ی سلاح هايی که فقط بايد به صورت آخرين چاره، مورد استفاده قرار بگيرند، طبقه بندی نمی شوند...
(پرفسور ميشل شوسودووسکی)

جان راکفلر، يکی از مطّلع ترين
سياستمداران آمريکاست. مهم ترين مسئولان آمريکا به دفتر کار او رفت و آمد می کنند. از مسئولان غير نظامی گرفته تا مسئولان نظامی.
 
او از آنجايی که رييس کميسيون پرقدرت سنای آمريکا در امور اطّلاعات و ضدّ اطّلاعات است، به اکثر اسناد فوق العاده محرمانه يی که توسّط دم و دستگاه بوش تهيّه می شود دسترسی دارد... او تشخيص داد که لازم است که پاره يی اسرار را، در جمعه ی گذشته، با نشريّه ی نيويورک تايمز در ميان بگذارد. و اين، به خاطر نگرانی شديد او از نقشه های کاخ سفيد عليه ايران است:
 
ـ اگر بخواهم شرافتمندانه حرف بزنم، بايد بگويم که من می ترسم که يک عراق دوّم در کار باشد.
(نوول ابزرواتور)

کاخ سفيد، لحظه يی از اين باز نمی ماند که تأکيد کند که هيچ نقشه يی برای حمله به ايران در کار نيست. امّا آنچه ما در عمل می بينيم تصويری است درست بر عکس اين ادّعای کاخ سفيد... مواد محترقه ی لازم برای يک آتشسوزی٬ هر حال، فراهم آمده است. تنها چيزی که هنوز کم است فقط يک جرقّه است... خطر، اين است که ما شرايطی ايجاد کرده ايم که می تواند منجر به "جنگ خاور ميانه ی بزرگ" شود.
(سام گاردينر٬ استاد استراتژی نظامی در دانشگاه های نيروی دريايی و نيروی هوايی آمريکا)

آمريکا، تنها به شورای امنيّت، اتّکا نمی کند... اين بسيار حياتی است که ما از شورای امنيت برای بسيج افکار عمومی جهانی عليه ايران استفاده کنيم...تأخير، مقابله را دشوار خواهد کرد...رفتار های ايران عواقب ملموس و دردناکی برايش خواهد داشت...
(جان بولتون خوش سبيل علی الحساب سقط شده٬ در سخنرانيش در نشست سالانه ی شورای روابط عمومی آمريکا و اسرائيل)

من گفته ام که اگر هيچ راه ديگری برای جلوگيری از دستيابی ايران به تسليحات اتمی وجود نداشته باشد، آن وقت بايد حمله ی هدفمند را در نظر گرفت. اگر مجبور به اين کار شويم من معتقدم که ما می توانيم بخش بزرگی از تأسيسات اتمی ايران را که می شناسيم نابود کنيم و برنامه های اتمی اين کشور را برای سال ها به تعويق بياندازيم. ما قابليّت عظيمی برای حمله به اهداف ثابت با دقّت بالا داريم. من اطمينان زيادی دارم که اگر کار به آنجا رسيد می توانيم ضربه يی جدی به برنامه ی اتمی ايران بزنيم...
(ريچارد پرل، نظريه پرداز سرشناس نئو کان ها و کارشناس آمريکن انتر پرايز، و از آتش افروزان اصلی جنگ عراق)


و حالا برويم بر سر اصل قضيّه.
يعنی: فرع قضيّه.

محمد علی اصفهانی
۹ فروردين ۱۳۸۶


 
نيروی دريايی آمريکا بزرگترين رزمايش خود در خليج فارس را در زمانی به راه انداخت که منابع روسی از آماده سازی های شتاب گيرنده و روزافزون آمريکا برای حمله به ايران سخن می گويند. اينطور به نظر می رسد که در اين حمله از بمب های خاصّی استفاده شود که برای ويران کردن تأسيسات زيرزمينی مورد استفاده قرار می گيرند.
از هنگام جنگ آمريکا با عراق در سال ۲۰۰۳ تا کنون٬ اين نخستين بار است که رزمايشی در اين حد وسيع و با شرکت دو مجموعه ی هواپيمايی نظامی آمريکا انجام می پذيرد؛ و در آن٬ دو ناو هواپيمابر «يو.اس.اس. دوايت آيزنهاور» و «يو.اس.اس. جون سی. ستينيس» که در روز سه شنبه به آب های خليج فارس وارد شدند٬ همزمان٬ حضور دارند.
ناوگان پنجم آمريکا که در بحرين مستقر است نيز در اطّلاعيه يی همين موضوع را اعلام کرده است.

سخنگوی پنتاگون اظهار داشته است که اين کار برای مطمئن کردن دولت های دوست و متّحد آمريکا در خليج فارس انجام می شود؛ نه به دليل تصاعد تنش ميان ايران و آمريکا.
امّا سازمان های اطّلاعاتی روسی فاش کرده اند که تحرّکات و آماده سازی های نظامی آمريکا در نزديکی مرزهای ايران بسيار زياد شده است؛ و اين٬ به معنای مهيّا ساختن عمليات دريايی و زمينی بر ضدّ تهران است.
خبرگزاری نووستی از يک منبع آگاه بلندپايه نقل کرده است که وزارت دفاع آمريکا «در جستجوی راهی است که به آمريکا اين امکان را بدهد که در عين درهم کوبيدن و از پای در آوردن ايران٬ خودش متحمّل حدّ اقلّ خسارت شود.»

از يک نوع بمب به نام «ام.اُ.بی» که هر واحد آن تقريباً سيزده تن وزن دارد در اين حملات استفاده خواهد شد.
شرکت توليد کننده ی اين بمب٬ در همين ماه جاری٬ آن را در مزرعه ی « وايت ساندز»  در «نيومکزيکو» آزمايش کرده است تا کارکرد و تأثيراتش را بررسی کند.
بمب ها از طريق هواپيما های نظامی «بی ۵۲» و «بی ۲» از ارتفاع بالا تأسيسات محافظت شده و قرار گرفته در اعماق خاک ايران را هدف قرار می دهند و نابود می سازند.

از طرف ديگر٬ کارشناس نظامی آمريکايی: «آنتونی کوردسمان» اعتقاد دارد که برای ايران٬ امکان بستن خليج فارس٬ به مدّت بيشتر از چند روز٬ وجود ندارد؛ و ايران٬ در چنين صورتی٬ نخواهد توانست مانع سرازير شدن سيل آسای نفت در خليج فارس شود؛ و متحمّل خسارات وحشتناکی در منابع نفتی و صادرات نفت خود خواهد شد.
همين کارشناس نظامی تهديد کرد که در صورت وقوع جنگ ميان آمريکا و ايران٬ آمريکا قادر است که بر صنعت نفت ايران ضربات مهيبی وارد آورد.
آنتونی کوردسمان٬ همچنين٬ اظهار داشت:
ـ در نيمه ی سپتامبر ۲۰۰۶ مطالبی انتشار يافته بود حاکی از اين که برای بستن دروازه های نفتی ايران در نزديکی تنگه ی هرمز٬ آمريکا در تاکتيک های قديمی خود بازنگری می کند.

نيکولاس برنز٬ معاون وزير خارجه ی آمريکا٬ امّا٬ با اشاره به اين که رهبری ايران٬ چندپاره شده است٬ اصرار دارد که برنامه ی هسته يی ايران٬ فعلاً کمتر از آنچه بسياری فکر می کنند٬ پيشرفت کرده است؛ و «جهان» بر فشارهای خود به ايران می افزايد؛ و هنوز هم فرصت برای دستيابی به راه حل ديپلماتيک وجود دارد.
او که از دوسال پيش٬ مسئول سياست های مربوط به ايران است٬ همين سه شنبه در گفتگويی با مجلّه ی فايننشال تايمز٬ از اهميت تهديد ايران مبنی بر اتمام کار نصب سه هزار سانتريفوژ تا پايان ماه مه امسال٬ کاست.

در همين ارتباط٬ وزير خارجه ی روسيه٬ سرگئی لاوارف٬ ايران را به «تعامل با واقعيّت» فراخواند؛ و گفت که قطعنامه ی شورای امنيت٬ وسيله يی برای تنبيه ايران نيست؛ وايران بايد با قطعنامه ی ۱۷۴۷ برخوردی درست داشته باشد.
او تأکيد کرد که روسيه٬ صورت اوليه ی قطعنامه را رد کرد؛ چرا که در آن٬ عناصری وجود داشت که حاوی تصميماتی در زمينه ی تنبيه ايران بود.

خاوير سولانا٬ رييس ديپلماسی اتحاديه ی اروپا٬ بنا به گفته ی سخنگويش٬ با برگزاری نشستی با لاريجانی موافقت نکرده است؛ امّا اميدوار است که در هفته های آينده٬ پيشرفت هايی حاصل شود!

----------------------------
٭ اين ها را می توانيد در چند مطلب ديگر٬ که قبلاً در چند سايت٬ از جمله خود سايت ققنوس منتشر کرده ام بخوانيد.

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول