خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
بوش می خواهد به ايران حمله کند
   
   
جان پيلجر
 
   
برگردان: محمد علی اصفهانی
 
   

روزنامه نگار، جستجوگر، نويسنده، و مستند ساز انساندوست، مردمی، محبوب و پرآوازه ی استراليايی ـ انگليسی، جان پيلجر، بی نياز از هر تعريفی و يا معرّفی يی است. امّا شايد او را، هارولد پينتر، در اين چند کلمه ی به ظاهر ساده، خلاصه کرده باشد:
ـ
جان پيلجر، با دقتی آسيب ناپذير همچون پولاد، واقعيت ها را، و حقيقت های به چرک آلوده را، از دل زمين بيرون می آورد، و در برابر آفتاب می گذارد؛ و همانگونه که هستند بيانشان می کند. من به او سلام می کنم!


مطلبی که فارسی شده  و  البتّه تا حدودی جمع و جور شده اش را در اينجا آورده ام، تازه ترين نوشته ی جان پيلجر است که تاريخ انتشار رسمی آن، همين امروز، پنجم فوريه، است.

غاصبان انقلابِ ديروز، و آرزومندان غصب انقلابِ امروز: "امامان" و رهبران و دجّالان، هر کدام به سهم خود، و به اندازه ی توان خود، به هزار و يک ترفند، بر آتش دوزخی آمريکای بوش پسر، و اسراييل بازماندگان شارون پدر، می دمند.
و هردو با تبعيّت از يک ضرب المثل قديمی:
ـ اگر ديگی برای من نجوشد، بگذار تا سر سگ در آن بجوشد.

جان پيلجر با اين مقاله، نه آن که خواسته باشد آب تطهير بر پيکر تا به ابد پاک نشدنی حکومت سالوسان، کفن دزدان،  و واعظان جلوه گر درمنبر و آن کار ديگر کننده در خلوت، بريزد. که چنين اتّهامی از ساحت او دور است و دور باد.
پيلجر امّا ـ به درستی ـ تشخيص داده است که آمريکا و اسراييل، در جستجوی بهانه يی برای متلاشی کردن کشوری هستند که بالقوّه می تواند برترين، بزرگترين، شايسته ترين و مستقل ترين قدرت تمامی خاور ميانه باشد. يعنی: کابوسی هميشگی برای آن ها. (۱)
و هم از اين روست که به گشودن و پنبه کردن کلاف سر درگم بافته هاشان، مخصوصاً به نزد خوانندگان غربی مقاله اش، پرداخته است. و اين، نه تنها تناقضی با تعهّد او به مردم ايران ـ همچون تعهّد هميشگی او به همه ی پامال شدگان و لگد خوردگان هر کجای زمين ـ در نبردشان برای واژگون کردن بساط ملّايان ندارد، بلکه درست در جهت همين تعهّد است:
نمی بينيم آيا ورشکستگانی که از مردم داخل ميهن و باورشان به توان دامن زدن بر مبارزه ی عينی واقعاً موجود (و نه ماليخوليايی اذهان کپک زده ی مدّعيان) می ترسند، چند سالی است که به بهای هر خيانتی، با ايجاد تنش های خارجی، می کوشند تا مسئله ی آمريکا و اسراييل را که اتم و کوفت و زهرمار است، جايگزين مسئله ی مردم ميهن خود کنند؟
و کسی چه می داند؟ شا يد در اين ميان، تغاری بشکند، ماستی بريزد؛ و جهان به کام کاسه ليسانی شود که اينانند!
اگر اتم شد، اتم. اگر اتم نشد، "اعزام تروريست از ايران به عراق". يعنی درست همان بهانه يی که اين روزها برای تسريع در حمله به ايران، و احتمالاً دور زدن تلاش های اروپا و روسيه و چين برای آرام کردن بحران اتمی، دستمايه ی آمريکا و اسراييل شده است.
آيا لازم است که نمونه بياورم؟

سرنگونی حکومت موسوم به "جمهوری اسلامی"، با تمامی اجزاء و ذرّات تشکيل دهنده ی آن، نخستين ترين و ضروری ترين گام است.
امّا نه برای مبارزه با خطر مجهّز شدن ايران به بمب اتمی، و يا دخالتش در کار آمريکا و اسراييل.
برای مبارزه با خفقان و فقر و نکبت و کثافتی که از ريش و پشم و عبا و عمامه ی آخوند، بر خاک ايران می بارد.
و به دست مردم. مردمی که دوست و دشمن را می شناسند.
نه به نيروی داشته ی آمريکا و اسراييل. و يا نيروی نداشته ی دم لابه کنندگان دوان و روان در پی جان بولتون سقط شده، و رامسفلد مذبوح در پيش پای "دموکرات" ها، و چنی و بوش نيمه جان، به منظور سهيم شدن در امر مقدّس "استقرار دموکراسی، از دمشق تا تهران".

سرنگونی حکومت موسوم به "جمهوری اسلامی"، بدون محو ايران از نقشه ی جهان، در چند قدمی است. به شرطی که چهره ی گرگان شبان ، و شبانان گرگ را، تاريکی شب نپوشاند!


محمّد علی اصفهانی
شانزدهم بهمن ۸۵

 

در حالی که در آمريکا مخالفت با ماجراجويی شکست خورده در عراق، روز افزون شده است، دستگاه بوش خودرا برای يک حمله در بهار امسال به ايران، اين آخرين هدف، آماده می کند.
آمريکا در حال برنامه ريزی برای حمله يی فاجعه بار به ايران است.
از نظر قبيله ی دسيسه گر بوش، حمله به ايران، يک نوع "خريد وقت" برای جبران بدشاسی و فلکزدگی آنان در عراق به حساب می آيد. جرج بوش، ايران را به عنوان هدف واقعی خود، تعريف کرده است:
ـ کمک ايران و سوريه را [به نيروهای درگير با آمريکا در عراق] متوقّف می کنيم. ما شبکه هايی را که به دشمنان ما در عراق، سلاح های پيشرفته، و آموزش می دهند، خواهيم يافت و منهدم خواهيم ساخت.

اشاره به " شبکه ها" در اينجا اشاره به ايران است. سخنگوی دولت بوش، در ۲۴ ژانويه، چنين گفت:
ـ اين موضوع، به وضوح روشن است که مأموران ايرانی، در اين شبکه ها حضور دارند و به وسيله ی دولت ايران به عراق فرستاده شده اند.
اين "به وضوح روشن است"، فاقد اعتبار است. همانطور که در مورد جنگ عراق, بوش و بلر با همين " به وضوح روشن است" از سلاح های کشتار جمعی صدّام در عراق سخن می راندند.
طبعاً ايران، يک هماهنگی و همدلی و همخوانی طبيعی با اکثريّت شيعه در عراق دارد. به همان گونه که بسيار با القاعده دشمن است.
ايران، حمله ی ۱۱ سپتامبر را محکوم کرده است؛ و همچنين پشتيبان عمليّات آمريکا در افغانستان بوده است.
و سوريّه هم همينطور.
تحقيقات نيويورک تايمز و لوس آنجلس تايمز و ديگران، از جمله کارمندان نظامی انگلستان، به اين نتيجه رسيده است که ايران در زمينه ی فراهم سازی و گسترش سلاح های به کار رفته در عراق، به صورتی فعّال، درگير نيست.
ژنرال
Peter Pace رييس US Joint Chiefs of Staff گفته است که به هيچ وجه، در اين زمينه، اطمينان محکمی وجود ندارد.

وضعيّت فلاکتبار آمريکا در عراق، فلاکتبار تر می شود؛ مخالفت های درونی و بيرونی اوج می گيرند؛ و در همين حال، "نئوکان" های فناتيک، مثل ديک چنی، معاون رييس جمهوری آمريکا، معتقدند که اگر ديرتر از بهار امسال اقدام کنند، منافع آنان در کنترل منابع نفتی ايران از دست خواهد رفت.

برای مصرف عمومی و فريب افکار، افسانه به اندازه ی ضرورت وجود دارد. و در هماهنگی با اسراييل و صهيونيست های واشينگتن و لابی های بنيادگرايان مسيحی، بوشيست ها می گويند که "استراتژی آن ها پايان دادن به خطر هسته يی ايران" است.
امّا در واقع امر، ايران نه حتّی يک سلاح اتمی ساده دارد؛ و نه هرگز تهديد کرده است که چنين سلاحی را خواهد ساخت.
سازمان سيا ارزيابی می کند که ايران حتّی اگر بخواهد هم تا قبل از سال ۲۰۱۷ قادر به ساختن سلاح اتمی نيست.
بر خلاف آمريکا و اسراييل، ايران قوانين منع گسترش سلاح های اتمی را پذيرفته است؛ خود، يکی از امضا کنندگان اصلی آن بوده است؛ و مطابق تعهّدات قانونی خود، به بازرسی های مستمر و عادّی، تن داده است ـ تا زمانی که قواعد بيهوده و تنبيهی، در سال ۲۰۰۳ تحت فرمان آمريکا، به به اين تعهّدات قانونی، اضافه شد.
از سوی آژانس بين المللی، هيچ گزارشی از اين که ايران برنامه ی عادّی اتمی خود را به سمت بهره گيری های نظامی سوق داده باشد، ارائه نشده است.
آژانس انرژی اتمی اعلام کرده است که در سه سال اخير، در اکثر موارد، مأموران آن توانسته اند در ايران "به هرجا سربزنند و هرچه را مايل هستند ببينند". آن ها تأسيسات اتمی را در اصفهان و نطنز، در ۱۰ و ۱۲ ژانويه بازرسی کرده اند و بين ۲ تا ۶ فوريه باز خواهند گشت.
رييس آزانس بين المللی اتمی، البرادعی می گويد:
ـ حمله به ايران، عواقبی فاجعه بار خواهد داشت؛ و فقط باعث تشويق رژيم ايران به تبديل شدن به يک قدرت اتمی می شود.

ايران، برخلاف دو دشمن خود، آمريکا و اسراييل، به هيچ کشوری حمله نکرده است. برای آخرين بار، ايران در سال ۱۹۸۰ به جنگ رفت. جنگ با صدّام که ايران را اشغال کرده بود و از سوی آمريکا حمايت می شد و سلاح دريافت می کرد. آمريکا صدّام را به سلاح های شيميايی و بيولوژيکِ ساخته شده در مريلند، مجهّز کرده بود.
اسراييل، پنجمين قدرت نظامی جهان، با سلاح های اتمی
thermo nuclear خاورميانه را نشانه گرفته است؛ و رکورد دار سرکشی از قطعنامه های سازمان ملل، با طولانی ترين سابقه ی اشغالگری در جهان معاصر است. در حالی که ايران، از قوانين مربوط به مرزهای بين المللی اطاعت کرده است و هيچ کشوری را هم اشغال نکرده است.

اين موضوع موسوم به "تهديد ايران"، کاملاً من درآوردی است. موضوعی است جعلی، ترويج شده با زبانی عاميانه، به وسيله ی رسانه های ارتباط جمعی تحت امر، که از "جاه طلبی هسته يی" ايران، با همان مجموعه ی واژگانی که در مورد سلاح های ناموجود کشتار جمعی صدّام به کار گرفته می شد، حرف می زنند.
و همچنان که
Edward Herman به کنايه گفته است،  "احمدی نژاد، خدمت بزرگی برای آسان کردن کار در اين زمينه [به آمريکا و اسراييل] کرده است."

با وجود اين، يک بررسی دقيق از سخن رسوايی آفرين احمدی نژاد در اکتبر ۲۰۰۵ روشن می کند که تا چه اندازه در نقل اين سخن، تحريف به عمل آمده است.
بنا به گفته ی
Juan Cole استاد آمريکايی رشته ی تحقيقات خاورميانه ی مدرن و جنوب آسيا در دانشگاه ميشيگان، و تحليلگران ديگر زبان فارسی، احمدی نژاد فراخوانی مبنی بر "حذف اسراييل از نقشه ی جهان" نداده است. بلکه گفته است که رژيم اشغالگر بايد از صفحه ی روزگار محو شود. (۲)
Juan Cole توضيح می دهد که "اين، به يک عمل نظامی، و يا قتل هيچکس، دلالت نمی کند." احمدی نژاد، مرگ رژيم اسراييل را با محو شدن اتّحاد جماهير شوروی مقايسه کرده است.
رژيم ايران، يک رژيم سرکوبگر است. ميان ملّاها، احمدی نژاد، حکومتگران، غالباً عدم توافق هايی وجود دارد. امّا حمله به ايران، بی ترديد، همه ی آن ها را با هم متّحد خواهد کرد...

جمع آوری و بالا بردن توان نظامی آمريکا در مديترانه شروع شده است.و اين، تقريباً به يقين، بخشی است از آنچه پنتاگون آن را
CONPLAN 8022-02 می نامد. يعنی: بمباران هوايی ايران.
National Security Presidential Directive 35 در سال ۲۰۰۴ با تيتر " اجازه ی استقرار و انتشار سلاح های اتمی"، منتشر شد. طبعاً اين سند، [به عنوان سند محرمانه] رده بندی شده است.
امّا از ديرزمان، فرض بر اين است که
NSPD 35 يعنی همين National Security Presidential Directive 35 اجازه داده است که سلاح های اتمی "تاکتيکی" ، در خاورميانه، مستقرّ و منتشر شوند.
اين، به آن معنی نيست که بوش، حتماً اين سلاح ها را عليه ايران به کار خواهد برد. ولی برای اوّلين بار، بعد از پرخطر ترين سال های جنگ سرد، استفاده از آنچه در آن زمان، سلاح های اتمی "محدود" ناميده می شد، دوباره اين روزها در آمريکا مورد گفتگو قرار گرفته است.
چيزی که اينان دارند در باره اش حرف می زنند، منظره ی يک هيروشيمای ديگر، و پخش موادّ راديوآکتيو حاصل شده از انفجارهای اتمی در سراسر خاورميانه و آسيای مرکزی است.
سيمور هرش، در سال گدشته، در "نيويورکر" فاش کرد که "هواپيما های بمب افکن آمريکايی، از تابستان پيش، مشغول تمرين شبيه سازی بمباران هوايی [ايران] به وسيله ی بمب های اتمی هستند."
نشريّه ی کويتی بسيار مطّلع "عرب تايمز"، می نويسد که بوش تا قبل از پايان آوريل امسال، به ايران حمله خواهد کرد.

يکی از بلندپايه ترين استراتژ های نظامی روسی، ژنرال
Leonid Ivashov معتقد است که آمريکا برای حمله به ايران، از سلاح های اتمی يی که به وسيله ی "کروز" از مديترانه پرتاب می شوند استفاده خواهد کرد.
او، در ۲۴ ژانويه، چنين نوشته است:
"جنگ در عراق، فقط يک حلقه در سلسله مراحل پياپی و به هم پيوسته، برای بی ثبات کردن منطقه است. اين، فقط يک فاز برای فراهم آوردن امکان برخورد با ايران و ديگر کشورهاست. اسراييل، مطمئن است که [هنگامی که حمله به ايران آغاز شود] در معرض اصابت موشک های ايرانی قرار خواهد داشت... به اسراييل خسارات قابل تحمّلی وارد خواهد شد؛ و  آنگاه، اسراييل، اينچنين، خود را يک قربانی وانمود خواهد ساخت. و آن وقت است که آمريکا به بهانه ی يک مأموريّت شرافتمندانه در جهت کيفردادن ايران اقدام می کند... افکار عمومی که پيشاپيش در تنگنا قرار گرفته اند، به صورت فزاينده يی به سمت ضدّ ايرانی شدن خواهند رفت... هيستری... رخنه و فرار... اطّلاعات تحريف شده... و غيره و غيره...وماجرا، مبهم باقی می ماند... اگر کنگره ی آمريکا اجازه بدهد [و يا ندهد]".
وقتی که از ديک چنی، معاون رييس جمهوری آمريکا، در باره ی تصويبنامه ی سنا در مخالفت با موج فزاينده ی نيروهای آمريکايی در عراق پرسش شد، او پاسخ داد:
ـ اين موضوع، ما را متوقّف نمی کند.

در نوامبر گذشته، اکثريّت رأی دهندگان آمريکايی، به حزب دموکرات رأی دادند تا اين حزب بتواند بر کنگره مسلّط شود، به اين اميد که کنگره ی جديد، جنگ عراق را به پايان برساند.
به جز سخنان بی مزه و کسالت آوری چون "ناپسند شمردن و تقبيح"، چيزی حاصل اميد مردم نشد؛ و به نظر هم نمی رسد که چيزی حاصل شود.
کسانی مثل ليدر جديد مجلس نمايندگان،
Nancy Pelosi ، و کانديدا های رياست جمهوری انتخابات آينده، هيلاری کلينتون و جان ادواردز، از لابی های اسراييل هم بيشتر [نسبت به حمله به ايران] از خود، شور و حرارت نشان می دهند.

جان ادواردز، که در حزب خود، به عنوان "ليبرال" شناخته می شود، يکی از اوّلين بلندپايگان احتمالی آينده ی آمريکاست که در کنفرانس اسراييلی اخير در
Herzliya حضور يافت و در آنجا از "يک تهديد بی سابقه برای جهان و اسراييل سخن گفت و اظهار داشت که "بر فراز اين تهديد، ايران قرار دارد... همه ی انتخاب ها برای مانع شدن ايران از دسترسی به بمب اتمی، روی ميز است."

هيلاری کلينتون گفته است:
ـ سياست آمريکا، بايد روشن و واضح باشد... ما بايد همه ی انتخاب ها را روی ميز داشته باشيم.

بزرگتر و قديمی تر از هيلاری کلينتون و جان ادواردز، يک ليبرال ديگر، خودش را بيشتر از اين دو نفر نيز، از ديگران متمايز می کند:
با حمله به جيمی کارتر، رييس جمهوری پيشين آمريکا که قرارداد تفاهم کمپ داويد و صلح ميان مصر و اسراييل را سازمان داد، و اين روز ها زخم حملات به خود را به خاطر کتاب صادقانه يی که اخيراً نوشته است و در آن اسراييل را دولتی معرّفی می کند که تبديل به يک "دولت آپارتايد و تبعيض نژادی" شده است، بر تن و جان می کشد.

نانسی پيلوسی می گويد:
ـ کارتر از طرف حزب دموکرات سخن نگفته است.
نانسی پيلوسی،حق دارد. متأسّفانه.

در کتاب "پاسخ به اتّهام"... داونينگ استريت، به عنوان مرکزی برای پخش اطّلاعات تحريف شده عليه ايران، معرّفی شده است.
و تونی بلر، ساکت مانده است.
جدا از اشتباهات "آبرومندانه" ی هميشگی، پارلمان نيز در اين مورد، سکوتی شرم آور اختيار کرده است...

آيا واقعاً اين واقعه، بار ديگر تکرار خواهدشد؟ وقتی که هنوز حتّی چهار سال کامل هم از اشغال عراق، که ششصد و پنجاه هزار کشته در ميان مردم به جا گذاشت، نگذشته است؟
من، در واقع، اين مقاله را در آغاز سال ۲۰۰۳ نوشته ام. آن موقع برای عراق. و حالا برای ايران.
پس، عراق را بازخوانی کنيد.
آيا اين موضوع ، قابل تأمّل نيست که کره ی شمالی ، مورد حمله قرار نگرفته است؟ کره ی شمالی، سلاح اتمی دارد.

در برآورد ها و بررسی های متعدّد، مانند بررسی انجام گرفته در ۲۳ ژانويه به وسيله ی سرويس جهانی بی بی سی، "ما" ـ اکثريّت جامعه ی بشری ـ تنفّر شديد خود را از بوش و غلامان او ابراز داشته ايم.
در آنچه به تونی بلر مربوط می شود، او، هم به لحاظ سياسی، و هم به لحاظ اخلاقی، ديگر امروز، لخت و عريان، در معرض ديد همگان قرار گرفته است تا خوب تماشايش کنند.

پس چه کسی حرف می زند؟...
ژورناليست های ممتاز، آکادميسين ها و هنرمندان، نويسندگان و بازيگران ، که گاهی از "آزادی بيان" سخن می گويند، مثل يک تئاتر تاريک محلّه ی "وست اِند" لندن، ساکتند.
منتظر چه هستند اين ها؟
اعلام يک رايش نظامی ديگر؟ يا يک ابر قارچگون اتمی در خاور ميانه؟ و يا هردو؟

----------------------------------

۱ـ جان پیلجر در مقاله ی ديگری که در فوریه سال پيش، ترجمه يی از آن را با عنوان "ايران: جنگ بعدی ـ بوش و بلر دارند آن را آماده سازی می کنند" در ققنوس و چند سايت ديگر منتشر کردم، از جمله، به طرح آمريکا برای تجزيه ی ايران، و به خصوص، جدا کردن خوزستان اشاره کرده بود؛ و اين که:
"پنتاگون، هيچ نقشه يی برای تسخير تمام ايران ندارد. آمريکا به يک نوار مرزی ايران با عراق، چشم دوخته است. و اين نوار، خوزستان است: مرکز نود درصد نفت ايران."

۲ـ مطابق گزارش خبرگزاری ایسنا (چهارم آبان ۱۳۸۴) احمدی نژاد در يک همايش دانش آموزی، نخست از اضمحلال اتّحاد جماهير شوروی،  اينطور ياد می کند:
"کسی باور نمی ‌كرد كه ما يک روز سقوط امپراتوری شرق را ببينيم و می ‌گفتند اين يک حکومت آهنين است، ولی ما در طول عمر کوتاهمان اين را ديديم و اين حکومت آنچنان فرو ريخت که بايد براي جستجوی آن به کتابخانه‌ها مراجعه کرد و هيچ آثاری از آن نيست."
و بعد از آن، به سقوط حکومت صدّام اشاره می کند؛ و بلافاصله در ادامه، چنين می گويد:
"و امام عزيز ما فرمودند که اين رژيم اشغالگر قدس بايد از صفحه روزگار محو شود. اين جمله بسيار حکيمانه است. مساله فلسطين مساله‌يی نيست که بتوانيم با بخشی از آن سازش كنيم."
همانطور که ديده می شود، اين حرف اصلاً تازه نيست؛ و فقط تکرار حرف خمينی است. بزرگنمايی حرف احمدی نژاد، و اين سخن را به عنوان حرفی تازه و موضعگيری يي جديد از طرف حکومت ايران معرّفی کردن، دلايلی دارد که از جمله در همين مقاله ی جان پيلجر می بینيم. مسأله، مسأله ی زمينه سازی حمله ی اتمی به مردم ايران است. نه حمله به حکومت. حمله به ايران. حمله به ايران؛ و ويران کردن آنچه کفن دزدان حاکم هنوز نتوانسته اند ويرانش کنند.

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول