خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
انطباق فعال، مهم ترين ضامن پيروزی جنبش است
 
 
محمد علی اصفهانی
 

هر حرکتی ـ از ساده ترين تا پيچيده ترين حرکت ـ  طبعاً در ادامه ی خود به مرحله هايی می رسد؛ اما بی هيچ تضمينی برای باز نايستادنش در يکی از اين مرحله ها، و يا برای به هرز نرفتنش، و يا برای در بيراهه ها گم نشدنش.
سرانجام هر حرکت مکانيکی، هر حرکت فيزيکی، و حتی بسياری از حرکت های ارگانيک (در مفهومی آميخته با ديالکتيک، که البته نمی شود آن را الزاماً در اصطلاح «ديالکتيکی»، خلاصه و تعريف کرد) معمولاً پيشاپيش، مشخص و يا قابل پيش بينی است.
اما در اين ميانه، استثنايی هم وجود دارد: انسان، و حرکت شکل گيری ماهيت او. انسان، چه در معنای فردی. چه در معنای نوعی. چه در معنای اجتماعی. و چه در معنای تاريخی.

تکه سنگی که از سر کوهی سقوط می کند، سرانجام حرکتش معلوم است. سکون در جايی در همان حوالی يا دور تر.
ستاره يی که در آسمانِ غروبی طلوع می کند، سرانجام حرکتش معلوم است. افول در شب يا سپيده دم، و طلوع دوباره در آسمان غروب.
دانه يی که از خاکی می رويد، سرانجام حرکتش معلوم است. در صورت مساعد بودن همه چيز، تبديل به درختی شدن که خود، دانه ی درختی درست مشابه اوست، و توليد دانه يی کردن که حرکت او را از نو سر می گيرد.
گوساله يی که به دنيا می آيد، اگر از گزند حوادث مصون بماند، تبديل به گاوی خواهد شد. نر يا ماده.
حالا کاری به مثلاً چوب و تخته يی که ايده (يعنی طرح) تهيه ی مثلاً يک تخته سياه يا يک ميز و يک صندلی از آن، در ذهن نجاری ريخته می شود و عينيت می يابد (ايده يی که به مادّه تبديل می شود) و موارد مشابه ندارم...

اما انسان، چنين نيست. يعنی چنين هست و چنين نيست. همان انسان در معنا های فردی، نوعی، اجتماعی، و تاريخی را می گويم.
چنين هست، تا آنجا که به اشتراک «وجود» او با «وجود» شئ و گياه و حيوان بر می گردد.
و چنين نيست، تا آنجا که به «ماهيت» او بر می گردد. آنچه در مورد انسان، صدق می کند، اولويت (يعنی اصالت) وجود است بر ماهيت. چه در خودش و چه در هر حرکتی که ويژه ی موجودی به نام انسان است.
«ماهيت»، پروسه يی است «بارز شونده» در ديگران؛ و پروسه يی است «شکل گيرنده» در انسان.

در هر موجود زنده ـ از جمله انسان ـ علاوه بر بازتوليد و تکثير و رشد و دفاع و ... مورد ديگری هم از حيات وجود دارد به نام «انطباق».
انطباق، در موجودات زنده ی ديگر، تبعيت از طبيعت است و هماهنگ کردن خود با آن. و انطباق، در انسان، طغيان بر  طبيعت و شرايط تحميل شده است و هماهنگ کردن طبيعت و شرايط با خود.
انطباق اول را می توان انطباق «پاسيو» يا فعل پذير ناميد؛ و انطباق دوم را انطباق «آکتيو» يا فعال.

جنبش آزادی خواهانه ی مردم ايران، درست به دليل زنده بودنش، و درست به دليل حيات انسانی داشتنش، و باز نيز درست به دليل حيات اجتماعی اش، و نيز باز درست به دليل حيات تاريخی اش، انطباق از نوع دوم را برگزيده است. و می شد که بر نگزيند اما. در صورتی که خود را به توقف در وجود مشترک با شئ يا نبات يا حيوان، قانع می کرد.
و نکرد.

آنچه اين روز ها، با فراخوان هوشمندانه ی دو چهره ی شاخص جنبش به راه پيمايی ۲۵ بهمن شاهد آنيم، و اول اسفند ها نيز در پی آن آمده اند و می آيند، نشانه ی روشن ديگری از «انطباق آکتيو» يا فعال است.
يعنی نشانه ی روشن حيات داشتن، و حيات انسانی داشتن، و حيات تکاملی داشتن جنبش. و ميان هر يک از اين سه نوع «حيات داشتن»، تفاوت هايی هست.

ديگر، ديرگاهی است که از آن مرحله گذشته ايم که در اين باره بنويسيم و بگوييم که جنبش، «از رأی من کو»، به فلان جا و فلان جا رسيده است.
امروز، زمان آن است که بگوييم که جنبش، در تماميت آن، و حتی در چهره های شاخص خودش يا همان «همراهان جنبش»، به نفی کليت نظام موجود رسيده است. حتی اگر اين «نفی» را با همين صراحت، بخشی از افراد و نيرو های درون جنبش، يا انکار کنند، و يا خود از آن بی خبر باشند، يا نخواهند رسماً اعلام دارند.
مهم، آنچه در ذهن وجود دارد نيست؛ بلکه آن است که خود را در عين می نماياند. مهم، اين نيست که مهندس موسوی ـ مثلاً ـ تا همين چند روز پيش که می توانست پيامی بدهد، هنوز تکليف خود را با کلمه ی «امام راحل»، يا «اجرای بی تنازل قانون اساسی»، به طور قطعی روشن نکرده بود.

۱ ـ آن «امام راحل» که موسوی از آن حرف می زند، همان نوع خاصی از «امام راحل» است که فقط در کره ی ماه وجود داشت و شب های ايام انقلاب، گاهی ديده می شد که دارد در آنجا پرسه می زند؛ و من چون اين موضوع را در مقاله يی نسبتاً مفصل مورد اشاره قرار داده ام (۱) در اينجا به تشريح بيشتر نمی پردازم.

۲ ـ اشتباه يک يا دو بار انجام شده ی موسوی با به کار بردن «بازگشت به عصر طلايی امام» را ـ اگر غرض و مرض و شيله پيله يی نداشته باشيم ـ نمی توانيم اين گونه تعبير کنيم که او خواهان برقراری استبداد دينی، اختناق، بستن مطبوعات آزاد،حجاب اجباری و ستم های مضاعف در مضاعف در حق زنان، زندان، شکنجه و اعدام و مابقی قضاياست. اين، نه با حرف های ديگر او همخوان است، نه با عمل او، و نه با خواست کسانی که با او همراهند و از او تا پای جان حمايت کرده اند و می کنند، و اينک نيز يا در مزار های پاک خويش آرميده اند، و يا در زندان، و يا در ميدان هستند.
نه! چنين نيست، و «بُل» گرفتن يک اشتباه، و مانور دادن روی آن، کار کسانی است که چون منطق ندارند، بايد به موازين ابتدايی منطق و استدلال و استنتاج، دهن کجی کنند؛ و چون با راست گفتن، کارشان از پيش نمی رود، بايد به دروغگويی رو بياورند؛ و چون خود بی خردند مخاطبان خود را نيز بايد بی خرد فرض کنند.
اين، کار هوچی هاست. و روزگار هوچی گری و هوچی ها، دستکم امروز ديگر به سر آمده است.

۳ ـ «اجرای بی تنازل قانون اساسی»، همانگونه که موسوی و کروبی و رهنورد، هر سه، بار ها و بار ها و بار ها تکرار کرده اند (البته از نظر آن ها، و نه الزاماً همه منجمله راقم اين سطور) فقط به عنوان «کف خواسته ها» و يک پلاتفرم واره، برای جمع آوری همه در زير يک سقف است، با تأکيد هزار باره ی همين سه تن بر اين که در پی پيروزی جنبش، تکليف قانون اساسی را مردم تعيين خواهند کرد و آنچه آن ها اراده کنند است که ملاک عمل قرار خواهد گرفت.

در مورد اين «اجرای بی تنازل قانون اساسی» ـ که مطلقاً مورد تأييد من نيست، اما علت طرح آن از طرف کسانی چون موسوی را به خوبی درک می کنم ـ حرف های بسياری وجود دارد که بايد جداگانه مورد بررسی قرار گيرند.
از جمله بايد به تفصيل به تناقض های موجود در قانون اساسی پرداخت، و اين که بسته به معادله ی قوا در هر مقطعی، می توان يکی از آن ها را بر ديگری غالب کرد و ديگری را کنار گذاشت. به کلمه ی «بی تنازل» نگاه نکنيد. اجرای يک مجموعه قوانين متناقض، نمی تواند «بی تنازل» باشد!
مگر در قانون اساسی مشروطه، شرط به مورد اجرا در آمدن هر قانونی که نمايندگان مردم تصويب می کنند، مورد تأييد قرار گرفتن آن توسط پنج «مرجع تقليد» ذکر نشده است؟
آيا هرگز اين شرط ارتجاعی، به مرحله ی اجرا در آمد؟ نه. و چرا نه؟ چون معادله ی قوا چيز ديگری می گفت.
و اين سخن، بگذار تا وقت دگر...

۴ ـ دو پيام نسبتاً اخير موسوی که او در هر دو با استناد به همانچه خامنه ای به پيروی از آن تظاهر می کند، يعنی خود کتاب آسمانی، خامنه ای را به تمام و کمال، موجودی همسان فرعون معرفی کرد، آنقدر روشن و واضح بود که نيازی به اين نيست که بدانيم موسوی و موسوی ها (که مسلمانند) نه تنها اطاعت از فرعون را نمی پذيرند، بلکه اطاعت از او را چه برای خود و چه برای ديگران، به تصريح کتاب آسمانی دينی که به آن معتقدند، مستوجب ذلت و خفت و فرجام شوم می دانند. (۲)

۵ ـ «همراهان جنبش»، ضمن بيان نقطه نظر ها و مواضع شناخته شده ی خود، هرگز عليه کسانی که خواست هايی بسيار فراتر از آن ها دارند، موضع گيری نکردند.
اين امر، البته در رابطه با رهبری سازمان مجاهدين خلق فرق می کند. به دليل مواضع اين رهبری در برابر واقعيت جنبش، مرتباً «جناح مغلوب» خواندن چهره های مورد احترام جنبش، نسبت دادن جنبشی که کوچک ترين ارتباطی با عقايد و آرمان ها و سلوک و رفتار و منش اين رهبری ندارد به خود، و قرار دادن خويش تحت حمايت و رهنمود کسانی که با هدف بمباران و ويران کردن و تکه تکه کردن ايران، به آلترناتيوسازی از تشکيلات اين ها در برابر جنبش مشغولند تا بلکه بتوانند مانع از دست دادن هميشگی ايران (در اين اوضاع بحرانی اشان در خاورميانه ی بزرگ) در پی «فاجعه» ی پيروزی مردم و جنبش مستقل مردم شوند. راقم اين سطور ـ به دلايلی چند ـ مخصوصاً از ورود به اين بحث (تا کنون) خودداری کرده است. اين که بعداً چه پيش آيد و يا نيايد بحثی ديگر است...

کداميک به تکثرگرايی و مدارا و پذيرش نظر و حيات سياسی ديگران نزديک تراست؟ «همراهان جنبش»؟ و يا کسانی که برای هرچه بيشتر انقلابی نشان دادن خود، و هرچه بيشتر ارضا کردن خود، اولين کارشان نثار چند بدو بيراهِ هزار بار بدتر از فحش خواهر و مادر به آن هاست؟
کداميک به تکثرگرايی و مدارا و پذيرش نظر و حيات سياسی ديگران نزديک تر است؟

۶ ـ پافشاری کروبی و موسوی بر برگزاری راه پيمايی ۲۵ بهمن، بر خلاف مخالفت حکومت، خود، نشان ديگری است از توانمندی هرچه بيشتر اين ها در شناخت شرايط، و در انطباق آکتيو با آن.

۷ ـ اين روز ها خوشبختانه همه شاهدند که نزديک ترين کسان به موسوی، روز به روز، مواضع خود را به سمت آنچه «راديکاليسم» (۳) ناميده می شود، نزديک تر و نزديک تر می کنند، و حتی در سايت «کلمه» که نزديک به موسوی است و به عنوان نزديک ترين سايت به موسوی شناخته شده است، در اين روز ها به نوشته هايی نيز (در کنار بقيه ی نوشته ها) بر می خوريم که حال و هوايی ديگر دارند. بسيار ديگر تر...

ديکتاتور ها، از شمال آفريقا تا خليج فارس، يکی پس از ديگری دارند سرنگون می شوند. اين، درست است که آنچه در تونس و مصر گذشته است هنوز «انقلاب» نيست (۴) اما آنچه در ايران پيش خواهد آمد، انقلاب خواهد بود.
و اين را خود رفرمگرايان نيز اندک اندک درک کرده اند؛ و بسياری از آنان، خوشبختانه به همان دليلی که در آغاز در باب «شکل گيری» ماهيت در انسان (بر خلاف «بروز» ماهيت) و نيز در باب خصوصيت انطباق فعال در انسان، بر خلاف انطباق غير فعال در شئ و نبات و حيوان آمد، به صدای پای انقلاب، خوش آمد گفته اند و خواهند گفت.

آيا زمان پيوستن بخش های بزرگی از سپاه که دل با «همراهان جنبش» (به خصوص به خاطر استراتژی و تاکتيک انتخاب شده توسط اين ها) دارند، و ارتش و پليس که در اکثريت مطلق افراد خود به مردم خويش وفادارند، به جنبش فرا رسيده است؟
مطمئن نباشيم که پاسخ پرسش ما منفی است.
اين، به تداوم بی وقفه و مستمر ابراز و اظهار و اثبات حيات دوباره و دوباره تر جنبش، بستگی دارد. يعنی به آنچه از ۲۵ بهمن امسال آغاز شده است!
سوم اسفند ۱۳۸۹
 
توضيحات:
۱ - جنبش بی محابای خرداد، جنبش کمی با محابای سبز، و چند نوع خمينی ـ ۲۷ آذر ۱۳۸۸
www.ghoghnoos.org/ak/kj/moh.html
۲ ـ بزن، وگرنه می زنندت موسوی! ـ ۲ آذر ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org/ak/kj/bez.html
۳ ـ شخصاً هميشه از به کار بردن کلمه ی «راديکاليسم» در اين موارد، اجتناب می کنم. چرايش را بيست و يکی دو سال پيش نوشته ام. با زبانی نيمه طنز و نيمه جدی، که خواندنش برای تغيير ذائقه (و شايد هم تغيير فرهنگ لغات) خالی از فايده نيست:
www.ghoghnoos.org/ah/ht/rdc-a.html
۴ ـ جنبش خودمان را يکسره با وقايع اخير تونس مقايسه کردن خطاست ـ ۲۵ دی ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org/ak/kj/tun.html
مگر ايران هم جزء «خاورميانه ی بزرگ» نيست؟ چرا همه آری، و ما نه؟ ـ ۱۱ بهمن ۱۳۸۹
www.ghoghnoos.org/ak/kj/msr-kh.html
 
٭ در ۲۵ بهمن امسال، دريا دوباره خروشيد. پاس خروش دريا را بداريم. و دريايی شويم. دريايی تر...
موج در موج است ميهن، سينه را دريا کنيم
آنچه بايد کرد را بگذار تا يکجا کنيم! www.ghoghnoos.org/rtv/mowj.html

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول